مرور ایام & FOTO
صبح که میشه کامپیوترو که روشن که کنم میگم برو باباااااااااا ! مخصوصآ وقتی این کیبورد آلمانی رو میبینم (الانم دارم تو یه صفحه کیبورد فارسی تایپ میکنم و کپی پیست !یعنی شما تصور کنین یه کلمه غلط املایی داشته باشه !دوباره باید کپی پیست کنم! شکلک هم که نداره از صدتا فحش بدتر!!!)
یه دلیل اصلی ننوشتنم حفظ کاربری اینجاست !دلم میخواد خیلی چیزا بنویسم و از خیلی چیزاتعریف کنم اما وقتی قصدنوشتن میکنم میبینم آخه اینجا که دفترخاطرات من نیست ! قرار یادگاری بچه ها باشه ٫ بچه ها هم که کوچیک نیستن که از شیرین زبونی و اولین قدم و اولین لقمه و بازی هاشون بنویسم بزرگ شدن قربونشون برم...
خلاصه همیناست که دستم به نوشتن نمیره ....بماند فرار از نتم !
حالا بگذریم فعلآ که اومدم و پیه این کیبورد مسخره رو به تنم مالیدم بذار بنویسم
از اولین روزی که به یه اعصاب خسته و داغون رسیدم اینجا که گفتن نداره اما ذوق و شوق بچه ها مخصوصآ دنی دیدنی بود


از شهر زیبایی که ازدرودیوارش گل و گلدون آویزونه


اینها خونه باغهایی ه که گویا بعضیاشو به سالمندان بازنشست میدن فقط میتونم بگم درحال انفجار بود از گل و میوه !

از شهر سبزی که حتی لابه لای اپارتمانها هم میشه درختهایی باقدمت ۵۰ سال پیدا کرد ..مثل یک جنگل دست نخورده و بکر !از آب و هوای مرطوبش که ۲۴ ساعت یا بارونیه یا آفتابی خودشم تکلیف خودشو نمیدونه !


از مردمانی که خیلی خیلی گرمتر ؛ مهربونتر؛ شادتر و بی حجابتر !!!! از سوئدی هان ! (بعله) و خیابونهایی بببببببببس پرترافیکتر از استکهلم (حق بدین این چیزا رو با ایران مقایسه نکنم ! ناخودآگاه ذهنم مرجع رو استکلهم انتخاب میکنه)

همسایه هایی که تقریبآ هر روزعصر تو محوطه جمع میشن و ماهم خیلی زود پسرخاله گشته هات داگهامون رو برداشتیم رفتیم باهاشون در گریل عصرونه شریک شدیم
از برنامه روزانمون که تقریبآ روزی یه بار پارک محله و سفر به آلدی !!(ALDI یکی از هایپرمارکهای اینجا) توش گنجونده شده


از مدرسه ایرانی دانیال که از دوشنبه شروع میشه و اولین اتفاق جالبش حضوریکی از دوستان قدیمی همسری به عنوان دبیر دبیرستانش بود ! که الان اولین وبهترین دوستان ایرانی اینجا محسوب میشن برای ما
از خوش شانسی ما هامبورگ جز معدودشهرهای اروپاست که آموزش پروش ایران مدرسه دایر کرده و این برای ما که قصدبازگشت داریم و یه پسربچه دوم دبستانی ..جزواجبات بود . و دانیال من تنها شاگرد کلاس دوم دبستان این مدرسه است !

خب تیتروار از همه چیز گفتم الا از مرکزاسلامی هامبورگ که شب میلاد امام رضا(ع) برای اولین بار رفتیم
مسجدی باعظمت و زیبادر بهترین نقطه توریستی شهرکه واقعآ دیدنی بود
و از اون دیدنی ترحالا یک مشهدی تازه از وطن دور افتاده در شب میلاد امامش ! حالم دیدنی بود موقع دیدن نوانمایی که از مشهدو حرم امام رضا پخش شد
یاد تک تک جملات این پستم افتادم .....
کی فکرشو میکرد یک سال بعداین مسافت از ۲۵۰ کیلومتر تبدیل بشه به هزاران کیلومتر دوری ....
بگذریم که دلم خیلی تنگه
عیدتون مبارک
همشهریا ...رفتین حرم مادورافتاده ها رو فراموش نکنین
و اما
یه تقارن جالب
روز میلاد امام رضا سالروز ازدواج داداش بزرگه (رضا) است پس تبریک ویژه .. و ۲۸ شهریور سالروز ازدواج خودمون ! پس همه مون باهم تبریک !
این یاداشت دقیقآ ۲ ساعت نوشتن و نصبش !! طول کشید ! :(( عکسها هم تو نی نی فا آپلود شد نگین که نمیبینین که هیچی دیگه !
دوستای عزیزتراز جان .من بی معرفت نیستم وبلاگهاتونم میخونم ! جدی میگم فقط حس کامنت گذاری ندارم با این کیبورد مسخره ...بماند که برچسب نامردی همین مواقع به آدم میچسبه !! شرمنده ام
وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ