سلام
وسط ساعت اداری اولین روز کاری سال 86
سریع یگم سال نوت مبارک
خوشحال شدم ویلاگت رو دیدم بهت نمیومد اینقدر قشنگ بنویسی معلوم شد تا حالا کلی استعداد حروم کردی امیدوارم این یک شروع جدید و جدی برات باشه

 

بعله ! باز هم یه مهمون ناخونده اونم از نوع فامیلش! خب حالا فکر میکنین این آقای ناخونده (راهنمایی رو داشته باشین!!) کی باشن؟

بله ! خان داداش جان ارشد آقا رضاي گل گلابي فضول باشى  ای خــــــــــــــــــــدا آخه من چي بكشم از دست اين فك و فاميل! شوبل و زن داداش و خواهر زاده كم بود ديگه اين از كجا سروكله اش پيدا شد

همون روز اول كه اومدم تا چشم به اين كامت افتاد نميدونم چرا از همه راســـــــــــــــت ذهنم رفت سراغ اين جناب آقاي برادر! هرچي بيشتر نگاهش ميكردم از يه طرف بيشتر مطمين ميشدم كار ايشونه! از طرفي هم بيشتر گيج ميشدم كه آخه از كجا منو پيدا كرده تو اين دنياي خراب شده نت !من خير سرم ميخواستم تك و تنها اينجا بنويسم ! حالا با هر پستي يه مهمونم برام ميرسه!   يه روز فاطمه يه روز زن داداشي و شوبل جانم كه خودم با دستاي خودم اوردم! حالام كه خان داداش   امروز فرداس كه سر و كله جارى و شى برار و شى مار پيدا شه

ولي خودمونيما ! اين داداش جان خان همچين كم هم بد سابقه نبود ها ! الکی که فرتی ذهنم پیش اون نرفت! فوضولي كه جاي خود !(اصلآ به من نرفته ها !! ) هميشه تا از تهران ميرسيد همون روز اولي مهر و موم كمد و گاهآ دفتر خاطرات بنده بهم ميخورد  شاخكاش هم كه نگو! از منم قوي تره قربونش برم! يادمه هميشه اول اون جعبه شيريني ها رو رديابي ميكرد! من هميشه دوم بودم

بگذريم ! خلاصه اینم از عاقبت مخفی کاری ما ! هی روزگار هـــــــــــــــــــــــیحالا منم به تلافی میخوام یه یه پرتره بیسیار بیسیار هونری! یعنی هنری از  این آقای گرفتار بذارم اینجا ! هم دل خودم خنک شه! هم مقدمه ای بشه برا مضوع اصلی پست امروزم

آره خلاصه اینم تقدیم با عشق آقا داداش جان

 

با کمربند تهدید شدم عکس رو برداشتم اگه ندیدمتون حلالم کنین

تا تو باشی بی یالله بیای تو خونه آدم خو داداشی

بله ! پریروز (طبق معمول با تاخیر) یعنی ۱۹ فروردین تولد جینگیلای عمه یعنی سه قلوهای این آقا داداش ما بود !! یعنی سالروز تغییر نام داداشی رضا به آقای گرفتار

درست ۴سال پیش صبح یه همچین روزی بعد هزار بار بوق مشغولی و در دسترس نبودن بلاخره گوشمان به صدای خان داداشی روشن شد و وقتی حال و اوحوال منطقه رو جویا شدیم فرمودن ....

چیزی نیس بابا! همش سه تان !      (اینم یعنی داداشی مثلآ خدایی خیلی شبیهه )

حالا ما رو میگی !  آ آ  آ  آ همون وسط حیاط دانشگاه !! بعدم که یه روز نگذشته یعنی مثه امروز  بار و بندیل بسته راه افتادیم دیار یاران که از قافله نی نی خورون عقب نمونیم! وای خدا عجب مموشایی ام بودن

حالا به همین زودی چهار سال گذشت و الان اون نی نی های دوجب و نیمی که هرکدوم تو یه مشت جا میشدن ! شدن سه تا وروجک آتیشپاره جیگـــــــــــــــــــــــــــر كه از شیطنتا و شیرین زبونیاشون هرچی بگم کم گفتم ! همینقد بگم که یکی از دخملاش به تنهایی ۷تا دنی رو حریفه تو فوضولی ماشال هزارماشالا قراره زن داداشی رو تحریک کنم بیاد وبلاگ بزنه مام از تهنایی! در بیایم!اونوقت میفهمین چی میگم   و اینم کادو تولد از طرف عمه جونی به قل قلی های خودم  (آی نمیدونم چرا بدم میاد کسی بهم بگه عمه   ) 

 

 متاسفانه عکسا همه قدیمیه ! قراره سری جدید به دستم برسه جبران میکنم اونوقت

و حالا پی نوشت ها :

* ازآرزو جان  مامان آرش بابت معرفی و راهنمایی سایت آلبوم عکس مرسی خانومی عالی بود راستی دیروز عکسای گل پسرتو به علی نشون میدادم یکیش خیلی شبیه دنی بود! علی ام همینو میگفت نزنی منو اماخدایی تو یه ژستایی خیلی شبیه هم میشن

*چند روزی بود داشتم الکی الکی باعث ترک اعتیاد یه بنده خدایی میشدم!  توفیق نشد اخرشم یعنی خودش کم آورد بزغاله والا من حالا حالاها عمرا ولش میکردما   ای  بخورم تو رو کره بز آجی

*امروز یه شاهکاری کردم که هیچ بنی بشری نمیکنه یه جورایی اومدم نقش جوشکار رو برا ۲تا کفتر عاشق بیام! اما بجان خودم نباشه به جان مریم عین چیز تو چیز گیر کردم! هنوز فکر میکنم مخم سوووووت میکشه! اخه یکی نیس بگه بزغاله! تو رو صننم!  (سننم!؟صننم!؟سه ننم!؟ ها؟

*با این توصیفاتی که شد حالا دیگه فکر کنم جدی جدی باید آدم شم و مثه بچه آدم! یعنی نه! مثه مامان بچه آدم باوقار بنویسم! خدایا به دادم برسسسسسسسسسسسس

*و اما یه گپ کوتاه با خان داداش جان راستش داداش جان حالا که اومدی قدمتون رو چشم     اما پیشاپیش عذرخواهی میکنم بابت این طرز نگارش! بقول خودت من معلوم نیس کی میخوام بزرگ شم نمیدونم اما هرچی بخودم فشار میارم نمیتونم جز این حرف دلموبزنم یا به عبارتی خاطره نویسی کنم!  تا یادم میاد زبون نوشتاری من تو دفتر و نامه و امثال اون همین بوده شاید واسه همینه هیچ نامه ای حتی نوشته شده تا امروز پست نکردم!

*خب جینگیل ما هم بیدار شدن فرمودن! و این یعنی اسلوتا ! یعنی وقت فینیش! یعنی تایم اوت! یعنی همون پاشو بینیم مامان کارت دارم!

پس شیرینکاری های جدید صابخونه یعنی دردونه بنده و عکسا باشه طلبتون پست بعدی ! اینشالا زوووووودی میام باز

 فعلآ همگی بای تا سلامی دیگر یا بهتر بگم بای تا به آب دهی دسته گلی دیگر !

 

*