برگشتیم!

رفتیم تهران که یه کار مهم اداری انجام بدیم دست از پادرازتر برگشتیم !ـ(چقدرم خورد تو ذوقمون)

رفتیم که برا عروسی که در پیش داریم یه چیزایی بخریم تقریبآ دست از پادرازتر برگشتیم !

رفتیم که دوستای نتیمونو ببینیم دست از پابرگشتیم !

خو چی بگم دیگه ؟ به هیچکدوم ازکارای مهمم نرسیدم فقط تادلتون بخواد بازار چرخی داشتیم وخرید عروس !! دود خوردیم و ترافیک (سیر تهران شدم بخدا ) بازار جای سوزن انداختن نیست ! موندم مردم که ندارن وندارن و ندارن از کجا میارن و میخرن و مدام تو بازارن!؟ هان؟

بگذریم .. خواستم بگم عذر تقصیر ..واقعآ به هیچ کاری نرسیدم اینقدر سه شیفته درگیر کارای عروس خانوم یعنی خواهرزاده جان بودم. یعنی شماتصور کنید تو تهران آدم بخواد صبح و بعد از ظهر بازار باشه! فکر کنم از اولم هوس بیجا بود

 

تهران در دست تعمیر است!!!

خب

سومین روز تسفرماهم گذشت اما نفهمیدیم کیا میان و کجا؟! انگار قرار نیست دوستا رو ببینیم

من که جایی رو نمیشناسم کاش یکی پا پیش میذاشت

امروز با اهل و عیال برادرجان رفتیم راهپیمایی تا مشت محکککککککککمی بزنیم تو دهن استکبار جهانی خدایی اینقد محکم زدیم هنو مشتمون درد میکنه  امااااااااا

اما چشتون روز بد نبینه ! در راه بازگشت به خانه عزیزمان(عزیز برادرمان) هی رفتیم هی خوردیم به این تابلو (در دست تعمیر)(مسیر انحرافی)(کاگران در حال کار) وووو........... خلاصه باهمین نقشه ندانسته مان فهمیدیم کل تهران رو یه دور قمری شمسی کاااااااامل زدیم تا رسیدیم خونه ! یعنی اینقد درحال ساختین شما ؟  کلهم تهران در دست تعمیر بود ها !

........................................

اقا ما اومدیم کلی هم موندیم اما بنا به دلایلی که هزااااااااااااارتا شده نشد بریم دیدن دوستان

بعدن میام میگم

گم شده

گم شده !

نیست !

حس نوشتنم نیس !

کسی ندیدتش؟

.................................

 

راستیییییییییییییییییییی

ماداریم به مدت یه هفته میایم تهرون ! پایه داراش بگن قرار کجا؟ خیلیا هستن که دیدنشون آرزومه

........................

ممنون از استقبال بی نظیر دو س ت ا ن تا الان ارغوان !!!!!!!!!!! مامان امیر رضا ٬ مامان یاسمین ٬ مامان شروین و آذین٬ و مامان تپولف دستاشونو گرفتن بالا !

آقا نبوووووووووووووووود ؟؟؟؟؟

حالایکی بگه کجا؟؟

متراژ زبان + پایان امتحانات...

آخه این چه پسری ه که مامان دنیا آورده؟!!!!!!!!!

این شکایت یه عدد دخمل ۴سال و نیمه اس به باباش از برادری که مدام سیخ سیخک میزنه !همراه با این قیافه: 

مامان ..یه چیز بگم؟ وقتی گیره نداری موهات شبیه شیر میمونه !مثل اقا شیره ! شایدم میمون!!!

بابادرحال کل کل با یه دینای قهر کرده : اینجا تو داستانه نوشته یه دختری بود باباشو اذیت نمیکرد ... لواشکم نمیخورد.. کوکو هم میخورد ...

الکی نگو اینجاننوشته ! (باباش خندش میگیره..) الکی نگو ! خنده دارم نیست !  هی منو اذیت میکنه بعدم میخنده

دنی و دینا درحال شوخی با بابایی : دنی شیرو بریز رو بابا بریز رو بابا بابایی: عـــــــه؟ دست شما درد نکنه ! دست شما درد نکنه !! .. دینا : نه بابا باید بگی دست شما درد نکنه٬ ماکه راضی نبودیم٬ ما به یه شاخه گلم راضی بودیم !!!

دنی باز کرمکش گرفته و داره زیر میزی سربه سر دینا میذاره ... .. .. دینا هی صداش میزنه و اون میگه من نمیشنوم! دینا با قیافه ای شبیه ای : دانیااااال منو نگاه کن٬ دانیاااااااال ٬منو ببین ٬ دانیال ٬ نیگا یکم با من مهربون باش ! مگه من خواهرت نیستم ؟! بامن مهربون باش یکم.. ..

 

یعنی همچین دختری داریم ما ! من که انصافآ خیلی اوقات کم میارم جلو زبونش

دینا و کیک تولد دنی

دانیال و آدم برفی هنر دست مامان و یه آقاجون فداکار و مهربون

........................................

امتحانا بلاخره تموم شد به جان بچه ش یه روز دیگه ادامه میداشت باید جنازه م رو از خونه میکشیدن بیرون بد نبود اما اون وسط بهترن و درخشانترین نمره نصیب آمارم شد و من هنوز غبطه میخورم که با اینهمه علاقه و استعداد نسبی ریاضی  منو چه به دروس خرخونی علوم تجربی و بدتر از اون انسانی .. باز صدرحمت به رشته خودم که تجربی و بهداشت بود !  آدم نمیشم که ! یه وخ دیدین این که تموم شدتازه سر پیری رفتم مهندسی شروع کردم

ضدحال

یعنی باید خیلییییییی بیچاره باشی که درست وسط امتحانات روزی که دوتا امتحان داری فرداشم یه ۳واحدی یهو برادرشوهر جان زنگ بنه که ما فردا میایم اونجا !!!!!!!!!

اونم بعد ۴سال و نیم !

خب میمردین ۲روز دیرتر یازودترمیومدین ؟

یعنی نهایت خوشبختی ه که همسری هم پاشوبکنه تو یه کفش که پاشو بریم مشهد بابامامان (پدرمادرهمسری) اونجان دلشون برا بچه ها تنگ شده ! و بلند شی درست وسط ۳تا امتحان یه روزه بری مشهد و برگردی

اون روز خودمم تاحدی ذوقم براسترس امتحان غلبه کرده بود بس که این فامیل شوهر مارو برای اومدن قابل نمیدونن و کم اینورا میان(حتی مادرشوهر پدرشوهرم  از تولد دینا یه بار اومدن !)

اما الان کارد بزنی خونم در نمیاد

نمره یه سه واحدیم اعلام شد

حدودآ ۴نمره زیر اونی که انتظارشو داشتم!!!!!!!!!!! یعنی یاسی درد بگیری هییییییییییییییییی

منتظر شاهکارهای بعدیمم خیلی نامردیه خیلی