میگذریم ..
دستی دستی دارن ...دارم دفترخاطرات دردونه هامو خراب میکنم ! پس میگذریم.... با همه ی این پیچ و تابها .
ادامه مطلب بی رمز برای تک تک دوستانم :
بعد نوشت : خیلی از دوستا .. خیلی از مهربونا این مدت اومدن جویای حالم بود و خصوصی گذاشتن و بعضیا هم سراغ اسم و نشون این نویزپران رو گرفتن بعضیام رمز خواستن .. ..
عزیزای من
اگه قرار بود بیام و خصوصی هاتونو خصوصی جواب بدم و اسم ببرم یا که همینجا با اسم مینوشتم تا همه مستفیض بشن
بعدم دوستام بیان دلداریم بدن و بگن اه اه پیف پیف چه آدمای بدی ! چه مزخرف ! چه نامرد ! ولشون کن ! بدخواه مدخواه داری بگو بریم چشاشو دربیاریم !
بعد منم ذوق کنم که مثل خودشون تونستم همه رو بجونشون بندازم !!!!!و دلم خنک شه !بعد دوستای مشترکم برن به اونا بگن ما دیگه با شما دوست نیستیم بخاطر یاسی ! (مثه کارتونا
!)
شکلک یه ادم خبیث که تونسته یه عده رو به جون یه عده بندازه و تلافی کنه !
خلاصه ببخشیند اگه فضولدون کسی تحریک شد همینقدرم نوشتم که فقط خواستم بگم شما گلین
نازنینین
عزیزین
شمارو دارم ! غم ندارم !
اتفاقات این یک ماه خیلی بهم ریخت منو .. یه چیزی میگفت به رو خودت نیار ٬چیزی نگو ٬همش از روی بچه گی بوده .. از روی نفهمی بوده ... میگذره ... یکی و دوتا هم نبود که بگم حل میشه ! همزمان ۳تا سوهان روی روحم بود .منم آدم توداری نیستم اما اینبار هرچی بود و گذشت مختص بود به همین دلگویه های بی نام و نشون ... از این مینوشتم اون یکی برای خودش محکمه میساخت .. از اون میگفتم این یکی دنیا رو برام پر میکرد ! کامنت خصوصی منو عمومی میکرد تا دیگران به قضاوت بنشینند !!!!!!!!
بعضی وقتا فکر میکنیم اگه بشینیم پیش این و اون و سرگله رو باز کنیم و حرف بزنیم سبک میشیم ! خالی میشیم ! شاید ...... اما فکر نمیکنیم چند تا محکمه ی یکطرفه برای اون شخص ساختیم ! چقدر حکم تو دل این و اون براش بریدیم ! دل چند نفر رو چرکین کردیم برای اون شخص .
تا اینکه این چند روز مدام نویز اومد .. از درودیوار ! از این و اون ! نویز اومد .. همون محکمه های غیابی ٬ یکطرفه ٬ غیرمنصفانه٬ و این دلم رو شکست .قفل دهنم رو برداشت٬ شاکی شدم عصبانی شدم اما بازم اسم نمیبرم
بازم خوشحالم که پست قبلی هنوز هم رمز داره ! و هیچ احدالناسی رمزش رو نداره !
خوشحالم از اینکه این اتفاقات منو مجبور کرد یکم روی آدمای دور و برم ریزبینانه تر نگاه کنم !
خوشحالم به داشتن دوستایی که خروارخروار کامنت خصوصی میدن جواب نمیدم اما خوشحالم به داشتنشون .
دیروز خیلی اتفاقی رفتم آرشیو خوانی ! وبعد کامنتهای آرشیوم رو ...
۲ـ۶ـ۸۶ مریم پاییزی :راست ميگي؟؟؟؟ يعني مياي مشهد؟؟؟؟ يا من اشتباه فهميدم؟؟؟ بدو زود بگو ديگه . يهني ميشه ببينمت؟
۱۴ـ۶ـ۸۶ میتی : خدا نکشتت یاسی........دیدی چوب خدا صدا نداره.........هی خواستی بچه من و بیدار کنی....این جواب کخ ریختن گلم
دیماه ۸۵ : مریم :يادمه وقتي ... خبر از شكم گنده ت داد نزديك بود مث خودت شاخدار بشم (اينجا شكلكاش كار نميكنه بي تربيت :دي ) .. بعد كه عكس دني رو دادي بهم و عذر خواهي كردي كه چون دفعه ي اولت بوده و بلد نبودي بچه ت اينجوري شده تازه اون موقع باورم شد ! (میبینی مریم ۶سال گذشته هنوز آدم نشدی تو ! امیدم نا امید شد آجی ! نمیتونم جلوخندمو بگیرم !)
۱۹ فروردین ۸۷ : دریا : سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خوش اومدی دلم خیلی برات تنگیده بوددددددددددددددددد میبینم که می خوای واسه دخملم خواهر شوور بیاری اره؟؟؟
....................................
این مدت از نامردی بعضیا نالیدم از نارفیقی خیلی از دوستام ازقدیمی هایی که دیگه رنگشونم نمیبینم .. اما یکم فکر کردم دیدم کم هم نیستن اونایی که موندن !
مریم رو دارم اون سر دنیا امایه بارم که اومد ایران اومد مشهد تا آجیشو ببینه . هنوز بعد ۸ سال یاسی آجیشه !همونجور خل و دیوونه !
مینارودارم بدون نت و وبلاگ اما بعد ۷سال هنوزم میخونه اینجارو .. پیامک میده ....عروسی میاد٬ قرار میذاریم ..
طناز رو دارم ساکت میاد میره میخونه اما هنوز ننه ش ام ! ننه فداش
زیبارو دارم هیچوقت اینجا پیداش نمیشه اما عروسیش من مهمان خصوصی ام ! میروم با همسری !
مریم و سعید یک زوج دوست ٬کاملآ نتی که الان رقیب داداشی هستن تو دعوتی تهران !مهمان همیشگی ما در مسیر تهران مشهد
درست مثل فامیل دور که ازهر فامیلی نزدیکتر شده
حبیب و زهرا یه زوج نتی ۷ساله که تا کاشان هم دنبالشان میرویم !والبته اونها هم فرار میکنند !یه نهاربیشتر به ما ندادن هنوز !(اینم نوشته ی طولانی ! خوب شد ؟
)
یاس خاکی رو دارم وبلاگی شد ازدواج کرد بچه دار شد اما هنوزم یاس خاکی ه دل منه
محی رو دارم نتی بود وبلاگی بود بیرون نتی شد مامان شد بعدم از دست رفت !
اما هنوز عکس دوتاییمون رو گوشی ه ! جلوی حرم ...
فکر میکنم ... ناشکری ه اگراینها رو نبینم وچشمم گیر کنه روی دوستی های ۱ماهه و دوروزه ی این و اون ! ۸ سال کم نیست !! یعنی ۲ سال قبل از وبلاگ نویسی ه من ! دوستایی که غالبآ وبلاگ و نت هم ندارن اما هنوز هستند محکمتر از قبل .بیرون از نت !
میترا (وماهی کوچولوش)٬ رویای نیمه شب ٬ مریم پاییزی ٬ الهه (کویریات) ٬حدیثه(مامانشون) ٬دریا (دفترچه خاطرات)٬ آرزو(مامان آرش) ٬مامان پویان٬ نوشین(مامان هستی )و بیتا و خیلیا که اسمشون شایدم یادم نیاد الان.... همه جز اولین مهمونهای خونه دنی بودن و هنوز هم هستند . همونطور که خیلیا جاشون خالیه .. سحر نازنین که رفت ! تنها ٬فیشو و پیشو ٬جستار و خیلی وبلاگها که دیگه نیستند .
اینها همه دوستان من هستن .. حتی بعد ۶ سال ! هنوز هم هستن و بی انصافیست اگرچشامو ببندم و نبینمشون !
این یعنی زمان مهر محکمی روی این دوستی های پایدار گذاشته... حتی اگر وقت چت بازی نداشته باشن ! حتی اگر کامنتهای ۶ متری ننویسن ٬حتی اگر سالی یکبار کامنت بدن ! حتی اگرتعداد کامنتهای من از تعداد انگشتهای دستم کمتر باشه اما میدونم که اینها رو دارم ! تنها نیستم و نیازی به گدایی دوستی ندارم! نیازی به گدایی از شما نیست !
دوستان جدید هم عزیزند و دلنشینا (اما ببخشید اگر اسم نبردم ..روی سخن با قدیمی ها بود. )
همیشه دلم میخواست حضورتون رو پررنگتر ببینم اینجا .. اما این دلیل به ندیدن نیست.. شماعزیزترین هدیه های دنیای نت هستین هدیه های موندنی ه من
قرار نبود اینجا رو ببندم .. قرار بود آدرس عوض کنم اما فکر میکنم نشه ! نه که نخوام نمیشه ! یعنی اینقدر پیشونی سفیدم که هرجا برم اون آدم بیخودی که بخواد بیاد پیداکردنم سخت نیست !
پس فعلآ هستیم .. تا ببینیم چه شود