به قرار تقویم امروز و به قرار مامانای وبلاگی دیروز روز جهانی کودک بود

توهر وبلاگ و سایتی که میرفتی تبریک بود و کیک و شیرینی و کادو امااینجا هیچ خبری نبود

نه تبریکی نه کادویی نه متن دل انگیز و مادرانه ای به یادگار برای گلهای خونه ام

این یعنی من مامان خوبی نیستم؟  مثه بقیه بلد نیستم مایه بذارم برا بچه هام و براشون جشن و هدیه بپاکنم ؟ مهربونی بلد نیستم؟

نمیدونم شاید

تو دنیای نت خیلی چیزهاخلاصه میشه تو همین تاریخهای قراردادی و کیک و کادو و شیرینی گرفتن تو اون روزها. روزتولد حضرت معصومه (س)میاد تمام مامان ها این روز رو دخترکانشون تبریک میگن اما بندرت به چشم میاد اسمی از این عالمه ی آل نبی برده شده باشه

من دوست ندارم

تاریخهای قراردادی رو خیلی بی نام و نشون دوست ندارم ! تاریخها یه نشونه قبل خودشون دارن !و متاسفانه ما اون نشونه ها رو ازیاد میبریم

اینروزها بیشتر از اینی که به روز کودک و برگزاری اون فکر کنم فکرم درگیر روزهای تقویمه

تقویمی که ۱۷ مهر رو نشون میده

یعنی چند روز؟؟؟

۵ روز؟نه ۶ روز. زود نیست ؟ زود نگذشت؟

یعنی دخترک من اینقدر بزرگ شد؟

فدای تو فدای تو وقتی میای و دقت میکنی به زنانه بازی های مادرت برای تقلید.

 مامان میشه منم گردنبند بندازم؟

این نه ! این صورتیه ! اما لباس من بنفش ه ! اونم نه ! لباسم بنفش کم رنگه مامان ببین !!!!

فدای تو وقتی کیف میندازی رو شونه ت و روسری به سر جلوی آینه تمام قد رژه میری و خودتو اندازبرانداز میکنی

فدای تو وقتی بامن چونه میزنی سرصاحب شدن روسری های من !

فدای تو وقتی روزشماری میکنی تااندازه خانوما بشی برات کفش تق تق ه مشکی خانومی بگیرم !

فدای تو و همه ظرافت های دخترونه ت که میخوای بامامانی مسابقه بدی !

فدای تو و قتی بساط خاله بازیتو با عروسکات راه میندازی ٬مامانشون میشی قربون صدقه شون میری  و بجاشون لحن بچه گانه میگیری

فدای هوش و ذکاوتت وقتی مثه بلبل وان تو تری میخونی !

وقتی توکوچه پشت سر من آهسته شماره واحدخونه ها رو میخونی و میگی:

مامان میشه برم دم خونه امیرحسین ببینم ۱۲ چه شکلیه ! (بهونه از این بهتر نداری برا رفتن به اونجا !)

وقتی هرشب سرکتاب فارسی با دنی دعوات میشه ! که میخوای حتمآ هرشب کتاب رو یه دور کامل بخونی !

موش موشکم ٬

تپلکم ٬

دخترکم٬

بلبل من ٬

داری ۴ساله میشی گلم

دیگه وقتی کسی ازت میپرسه چندساله ته میتونی اون انگشت کوچولوی چهارمت رو هم باز کنی

دوستت دارم

 

فدای قد و بالات

گل خونه ی منی

امروز روز کودک بود روز جهانی شما !  لباتون خندون٬ کودک دلتون شاد و سرزنده

 .........................

یه بابای مهربونتر از مادر ! یه آقاجون نازنین و تک ! که از مشهد زنگ میزنه تبریک بگه این روز رو !با بچه ها صحبت میکنن بعد که به من میرسه میگم خوب چه خبر؟ میگن هیچی فقط گفتم تا یادم نرفته زنگ بزنم به بچه ها تبریک بگم روزشون رو

حتی به من خوبه باباجون میدونه منم هنوز بزرگ نشدم ! یعنی مشکل جای دیگه اس ! کودک درونم طفلی مشکل داره ! تو سن ۵-۶ سالگی مونده همچنان !!!

فدای تو بابا. فدای تو مهربونترین و دختردوست ترین بابای دنیا