یه مسیج اومد که :

مهدی جان ببخش اگر وعده آمدنت را به دروغی از یاد بردیم !

شمارو یاد چی میندازه ؟

چه خبرها که نبود روزهای آخر پاییز ! چه دلهره ها و حرفهایی که نشنیدیم مخصوصآ تو محیط مجازی نت! از شایعه حمله آمریکا به ایران بگـــــــــــــــــیر تاساختن کشتی نوح در چین

جالبه.. حالا اونا نامسلمون..اونا بی دین ..اونا بی اعتقاد ..هیچکی فکر نکرد خب اگه آخرزمان شده و قراره دنیا بترکه دود شه بره رو هوا !!! پس اونهمه در قران خوندیم نشانه های آخرزمان رو چی بود ؟ اونهمه تو روایات شنیدیم کجا رفت ؟ موعود منجی کجاست؟مگر نه اینکه گفتن هرکه از آخرزمان خبر داد مطمین باشید دروغی بیش نیست ! هیچکس از این روز آگاه نیست !

یعنی پیش بینی های قرآن رو به خزعبلات یک پیشگوی .. به باد دادیم رفت ؟؟؟ (تو وبلاگ بعضی دوستان عزیزم خوندم که چطور حرفهای اون پیشگورو تفسیرکردن و ... تا اونجا که رسید به اینکه  خب ۱-۱ جمعه است حضرت مهدی هم که قرار جمعه روزی ظهور کنه ! پس حلّه دیگه !!  )

هوم ؟

بگذریم ....... بسه هرچی حرص خوردیم و خندیدیم ! الان بقول یه مسیج جدیدتر: شروع سال نو ( ۱ـ۱ـ۱ )برشما مبارک !!! انجمن انسانهای بازمانده !! (فک کنم ما جز جانداران بازمانده در کشتی نوح بودیم)

((آخ استخونااااااااااااااااااااااااااااام !اعتیاد بد دردیه! و بدتر از اون دوری از مواد !نبود نت !!!))

شب قبل ترکیدن دنیا !ماهم مثل خیلیا شب چله داشتیم چه شب چله ایییییییییییییییییییییی گرچه دور از خانواده و بزرگای فامیل ٬اما در کنار دوستان بد نبود ...آشی پختیم ٬ فال حافظی گرفتیم و گل گفتیم و گل شنیدیم و الــــــــــــــــــــــــــبته هنر متصاعدنمودیم از خود هی هنر متصاعد نمودیم همووووجور!

صبحش تو مدرسه دانیال و شب درسالن ورزشی دانشگاه دور از چشم دانشجویان گرررررررام

این از صبحش برنامه شب یلدا ی مدرسه دانی که ماهم جز عوامل پشت صحنه بودیم :

قسمشت خوشگلش اون مادربزرگ بابا بزرگ پخش زنده شون بود

اولین کیک تزیینی مامان یاسی بعد۵سال در ایران! آخه از وقتی برگشتم همیشه کیکام خراب میشد و منم دیگه زحمت نمینداختم خودمو

قرار بود مسابقه ای بین مامانا باشه ..دنی مگه ول میکرد نه که خیلییییییییییی ام جایزه دادن نامردا!

 و هندونه ای که سریع السیر آماده شد درچشم برهم زدنی

و طبق معمول.................ژله هندونه مون که قاچ قاچ شد!

تا من برگشتم خونه تا دینارو بردارم کلاس اولی ها اومده بودن و برگشته بودن نشد از دنی عکسی بگیرم دینا هم اوووووووووووووووووووه ! اخر همکاری بود اون روز

 

اینم شب چله در جمع دوستان ه دور از وطن ....

وسفره ای کار مامان یاسی سفره ای جارو شده توسط دوستان گرام!! کیک و ژله ای که تنها یادی از آن باقی مانده بود!

داشته باشین اون نمک پاشه رو

اینم همون خدابیامرز ژله مون ! گذاشتم تو آبگرم تا برگردونمش٬ یادم رفت!!! وقتی برگشت کلی از ژله آب شده بود و میوه ها زده بود بیرون .. شده بود ژله میوه سه بعدی!  همه مونده بودن چطوری !؟!

و هندونه ای که فقط پوستش (بقول دینا جلدش)قابل استفاده بود ولا غیییییییر

 

حالا بنده هم در شرف شروع امتحانات بوده ..وخت کم دارم ! عکسم گذاشتم! دیگه چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟