خسته٬گرسنه ساعت ۲ میرسی خونه ...

بچه ها لطف کرده پیتزای خونگی رو به پیتزای ALDI داده پس لباس رو در آورده و نیاورده مشغول میشی

خمیر رو میذاری برای استراحت و میگی برم نمازمو بخونم تا اونوقتی ...

سر از نت در میاری!

مواد رو آماده میکنی و پیتزا رو داخل فر میذاری تا بری نمازتو بخونی ...

باز سر از نت در میاری

یهو ..... واییی پیتزا سووووخت !

خیلی نسوخت ..فقط به قاعده یک گوشمالی !3تا ادم تا دندان گرسنه سیر شدن اما نصفش رفت تو سطل زباله ! حیف اونهمه زحمت

آدم نمیشم که!

............................................................

.....................

لباسها رو تمامآ از داخل چمدانها بیرون کشیدم ..پنجره ها رو باز میکنم تاتابوی نم و رطوبت نگیرن

در اون میون دینا چشمش افتاد به یه عدد لباس زی ر جدید که تو لباساش بود...

مامانی ؟ این برا منه ؟

آره مامان جان

کمی بعد اومد دوباره اندازبراندازی کرد از سر ذوق !

مامانی ٬میگما ٬ میتونی برا تولدم بجای قصر باربی این ش و ر ت  رو برام کادو کنی ! (من--->) آخه هم خوشگله همه جدیده ! خوبه دیگه ! بهتره !

یعنی بچه به این باسلیقگی و خوش ذوقی و کم توقعی دیده بودین ؟؟؟؟  عمرآ !

عکسهای نسبتآ تکراری از باغچه خونه قبلی