ما یه مامان خونه داریم که از وقتی اومده اینجا صبح ها علارغم ساختار ژنتیکی بیولوژیکی ذاتیش ! بلند میشه و برای پسر و پدر صبحونه آماده میکنه (با بهتره بگیم لقمه میگیره!!!!)بعد چاشت پدر و پسر ،لباسهاشونو ، و برنامه کلاسی پسر رو(نخندین خودمم از اینهمه کدبانو شدن در عجبم و شرمنده!)

اما بعد رفتن اونها تاریکی هوا و خواب بودن دختر خونه بهونه ی خوبیه برای دوباره به رختخواب برگشتن !

البته مدیونه هرکی فکر کنه خوابش میبره!!! چون این خانوم مادر یه اخلاق بدی که داره اگه 3 نصف شب هم بنا به دلایلی بیدار شه عمرآ بعدش خواب به چشمش بیاد !نگران باید کل ده روز قبل و 20 روز بعد رو تو ذهنش مرور کنه تا .......برای همین تا اون بیاد چرتی بشه یه موجود ظریف و نازنین صداش میاد که ..مامانننننی بیااااااا بشور!!!!!!!!!!!

بعله !ابرو

خلاصصصصه

این برنامه هر روز تکرار میشه اما نه اون پدرو پسر زحمت حرکت دادن چاقو آغشته به کره رو روی نونهای تست شده به خودشون میدن! نه اون مادر بیخیال این چرت زدن ساعت 8 ونیمش میشه !!! نه دختر ساعت دستشوییش تغییر میکنه !

امااااااا

چند روزی زدیم به در تنبلی بغیر از نون تست بقیه رو همه از شب قبل اماده گذاشتیم و صبح ها چشمای مبارک رو به زور روی هم نگه میداریم تا بدخواب نشیم !!! بماند که اون وسط از زیر همون پتو جی پی اس کار میکنه! !(شلوارگرمت کو دنی ؟ ..مامان : رو مبل گذاشتم!  کیفتو اماده کردی؟ مامان : آره دیشب آماده کردم ! بابایی مربا نمیخوام! مامان : عسل کنار گازه ! و .......) اما خب همین که چشارو باز نکنی یعنی مثلآ خوابی دیگه !!برای همین بدن مبارک زودتر سیرخواب شده و زودتر دل از رختخواب کندیم!

روز سوم نشده دینا گفت :

مامانی

چند روزه زود بیدار میشی ها دیگه تا ظهر نمیخوابی !

من : خب آخه صبح زود پانمیشم دنی و باباروصبحونه بدم !

آها یعنی صبح ها میخوابی براهمین زود خوابت تموم میشه ؟

آرهچشم

خب چرا بیدار میشی ؟ یعنی دنیال و بابا هنوز اونقدر بزرگ نشدن که خودشون صبحونشونو بخورن ؟!! حالا دانیال شاید اما بابا که اونقدر بزرگ شده ؟! نشده ؟؟؟؟


بعله

باباش تحویل بگیر!

 Damtoor Parke