یه قابلمه برنج فلاح و پسران !

اونم برنج چی؟! برنج ایرانی 5ستاره فلاح و پسران ! تو هامبورگ! بعد یه قابلمه از ته بسوزونی!هنر و اراده رو حال میکنین ؟ (تقصیر این قابلمه استیل هاست که هنوز 3 دونه برنج ته قابلمه بسوزه کل اون دیگ آنچنان بدبومیگیره که باید قیدشو بزنی !
)
حالا به نظرتون اگه این خبر به مادرشوهرم برسه چندروزه حکم طلاقم به دستم خواهد رسید ؟ (سرعت پست رو کسی میتونه محاسبه کنه بگه ؟)
خلاصه
سوزوندیم دیگه !
اونم با کلی آبگوشت که قرار بود باهاش دمی بشه
بعد از ترس بوی وحشتناکش درجا گذاشتیم تو بالکن ..و امروز بخاطر کاهش عذاب وجدان درونی همشو ریختیم داخل نایلون و بردیم کنار پارک ریختیم برا کبوترا
وااااااااااااااای باورکردنی نبود تو همون ثانیه تا من خالیشون کردم فقط مونده بود خودمو بخورن !از کبوتر و مرغ دریای بگیر تا زاغچه کوچولویی ک از ترس کبوترا با یه تیکه ته دیگ پناه برد پشت بوته ها....
رفتیم فروشگاه و وقتی برگشتیم زمین انچنان جارو شده بود انگار نه انگار یه قابلمه برنج 5ستاره فلاح و پسران ! اونجا خالی شده !!!
آنقدر ذوق مرگ شدیم از دیدن این صحنه ! آنچنان حس مفیدبودن بهمون دست داد که نگو و نپرس !
حالا ما نشستیم تو خونه منتظریم ببینیم طلاقنامه مون زودتر میرسه یا جایزه صلح نوبلمون که از طرف سازمان حمایت از حیوانات قراره برامون بفرستن !
ها !
(اسم پست فقط به عشق مامان زینبه !)
.....................................
بعداز خوندن این حرفا آبجی جانمون فرمودند: به مامان یاسمین بگو هنر که این نیست ! هنر اینه برنج از رستوران بگیری ، بعد براش ته دیگ نونم درست کنی کلی هم پز زحمتکشی و کدبانویی بدی!!!!!!!!!!(یعنی با یه ظرافتی این نونها رو بزنی زیر برنج و دوباره بذاری رو گاز ..بعد یه قابلمه با ته دیگه برنج خونگی بذاری جلو ملت!)
ها !!
دیگه ببخشید من مجبور شدم والا نمیخواستم همه هنرای خانوادگیمون رو رو کنم!!