دنی مامان و یک ماهی که گذشت به گزارش حرف و تصویر
دوباره تنها شدم آقای پدر یعنی همون همسری جان تشریف بردن آلمان حالا بیاین منو دلداری بدین تا بقیه ش رو بعد بگم !
مابین دلداری شما منم از دنی میگم و خاطرات شیرین سفر ...
اول از همه وداع جانگدازش با باباییش بود ! خدایی بچه خیلی باباییه ! دیروزم همین بساط رو داشتیم تا تاکسی رفت این خودشو کشت ! تو پرواز جیکش در نیومد ناجور رفته بود تو لک
نه خنده نه گریه نه حتی یه کلمه ! از بغلم تکون نخورد ! من که وا رفتم باورم نمیشد این همون دنی همیشه باشه !تا رسیدیم بالای شهر تهران ٬شهری نورافشان و پرنور تو آسمون شب یهو ..........
Tittaaaa Tittaaaa Tittaaaaa وای خدای من همه هواپیما رو گذاشته بود رو سرش اصلآ نمیفهمید چیکا میکنه ! شده بود عین این
بس که بچه ام چراغ و نور ندیده تو شبای اینجا !تو خیابونم چراغ ماشینا !
اصلآ خشک شده بود انگار
حالا هی بگم شهر ارواحه اینجا بگین نه !
بچه م مثه همیشه خیلی زود خودش رو به همه چیز وقف داد ..تنها چیزی که براش قابل تحمل نبود و بینهایت اذیتم میکرد با اون ..شلوغی و جمعیت بود ! عاشق بازی و دوست و بچه و مهمونیه ! اما خدا نکنه تعداد از یه حدی بیشتر بشه یعنی بشه جمعیت !!!!!!!!!!!!! وای خدای من میزنه به در غربت بازی و گریه و داد و هوار !حالا میخواد مجلس عروسی باشه میخواد روضه باشه حرم باشه یا هرچیزی شبیه اون شب شام مامان و مجلس عروسی داداش عاطفه جان بیچاره کرد همه مون رو
اما خدا رو شکر عروسیه داداشی یه ۲ساعتی خوابید اونم تو اون سرو صدا
خب فک و فامیلم که همش اینجور جاها میدیدنش !واسه همین همه میگفتن ..واویلا ! خدا صبرت بده این چرا اینجوریه ! اونجا چطور سر میکنی با این ! حالا بیا قسم بخور بابا بچه م خیلی ام آقاست !
تحمل اینجور شلوغیا رو نداره خب!
شمال که تا جون داشت با دخمل عموهاش خوش بود و بازی کرد فقط از گرماوعرق فکر کنم یه ۲کیلویی کم کرد
مشهدم که رفتیم با خواهرزاده م دختردایی هام ..مامان و بابا ودایی م بیشتر از هرکسی اُخت شد
یه روز صبح زود خواهرم رفتن ..دنی تا چشم باز کرد بدو تو اتاقا و دور خونه آهسته صدا میزد :سهرووووووووو سهرووووو تموم سوراخ سمبه های خونه رو دنبال خواهرزاده م گشت و صداش کرد اخرشم گفت اِه نیــــــــــس آخ مامان فدات بشه با اون سهرو کردنت
ــ تنها کسآیی که باهاشون مشکل داشت ۳قلوهای داداشی بود ! راستش این عزیزان دل عمه یه نمه لوس تشریف دارن و چون خودشون ماشالاهزار ماشالا یه مهدکودک هستن کمتر بلدن بقیه رو قاطی خودشون حساب کنن ! تا دنی بهشون نزدیک میشد یکی جیغ میزد که ..وااااااااای ماماااااااااان دنی میخواد گاز بگیره
آییییییییی دنی دست زد بهم !آی میخواد موهامو بکشه !
بعدم تا مامانشون میومد میرفتن چقولی که آی ال کرد آی بل کرد
دنی ام انگار حساب کار دستش اومده بود هرازگاهی یه زهرچش میگرفت که جیغاشون دروغه دروغ نباشه
والا بچه م تنها چیزی که بلد نبود و نیست دعوا و زدن بچه هاست
ــ در واقع دومین معضل بعد ازترس از شلوغی دردررفتن جناب بود ! حیاط رو ابدآ دردر قبول نداشت ها ! ۲۴ ساعت پشت این یکی در کشیک میداد که کی یکی بره یا بیاد تا خودشو بجشسونه بهش و بزنه بیرون مگه کسی جرات داشت بیاد داخل و بدون اون بره !!
واسه همین حسابی سیاه سوخته شد تو اون آفتاب
هرکی میدیدش میگفت زشت کردی بچه رو ! خدایی پارسال خیلی جیگرتر بود هرکی میدیدش عکس یادگاری مینداخت ! تپلتر ..سفیدتر و با چشای روشنتر درشت تر تریپ اروپایی خالص ! خو حالا من چیکا کنم بچه م لاغر شده بعدم حسنی آخرش به ننه ش میره دیگه اینشو که نمیشه کاری کرد
ــ و اما دایره لغت دنی که به طرز عجیبی گسترش پیدا کرد یهو ! از وقتی اومدیم هرچی میگم تکرار میکنه در صورتی که قبلآ عمرآ دم به تله نمیداد واسه حرف زدن و این منو حسابی نگران کرده بود ..
شیر :شیل (shil) آدون : آقاجون(adon) مادر :مادرجون(madaar) قب :برق(ghab)
بُلووو :برو(bolo) دادا :دایی(dada) غاغا : کلاغ ! (ghagha) هبا :هواپیما(haba)
سا:ساعت(saa) آدی :هادی(Adi) سَهروو:زهرا(szahroo) قبش:کفش (ghabsh)
نه :نه(Naaae) دیس: جیش(dis) موتو :موتور (moto) کاغ :داغ (kagh) الو الو:تلفن توب: توپ(tob) نیس:نیست(nish) آقـّا :عکس مردونه رو دیوار حتی عکس یه شهید رو تو خیابون دید سریع داد زد آقا آقا ! ماوس :ماست (maos) موس: موز (moos) توجه داشته باشید در ادای حرف ـ و ـ آ ـ اشتباه نکنین !
برعکس یادگیری کلمات سوئدیش تا حدی متوقف شد ! شایدم هم میگه و من متوجه نمیشم مثلآ جز Titta , Oj Oj کلماتی مثه Bordda Tortta هم میگه که نمیفهمم منظورش چیه ! اما کاملآ بروزن افعال و کلمات سویدی هستش
اته (Atte) هم همچنان به معنی بده و بگیر هست مادر رو اونقده غلیظ و با فتحه صدا میزد که همه غش میکردن از خنده ! مامان میگفت اخه قربونت برم هیچ پشت کوهی از قلعه اومده ای اینجور مادر میگه که تو میگی؟
کلمه نه رو هم برا مثبت به کار میبره هم منفی ! تازه بخواد بجای آره بکار ببره محکم تر هم میگه ! دنی ... مامان رو دوس داری؟ Naaaa دنی جی جی میخوای مامان ؟ Naaa
یه کتاب عکس داره که دیگه اسم هرچی رو بگی دست میذاره روش و تشخیص میده پنکه چیکا میکنه مامان ؟ دستاشو میچرخونه میگه اووو اووو
مسواک چی؟ دست دندوناشو میکشه و میگه اییی اییی(بچه ام مسواکش برقیه انگار
)
امروز صبحونه میخوردیم دیدم نون رو برداشته میگه کیو کیوو بعد دیدم بعله ! نون رو تیکه کردم درست شبیه تفنگ شده !! اونم ...
بی نهایت عاشق هواپیما شده ! تو فرودگاه که کشت منو هباااااا هبااااااا هبااا ! همه فرودگاهو گذاشته بود رو سرش ! و یه نکته جالب ! نگاه تیزی داره حتی سایه یا چراغ هواپیما رو که منم شاید نبینم رو هوا میزنه و شروع میکنه هبا هبا ! یادمه شیرخوار بود ..شاید کمتر از ۲ـ۳ ماه شیر میخورد یهو ول میکرد رو هوا خیره میشد ! بعد میدیدم اووووووووووو یه پشه یا حشره اس !
بخدا من چشام نمیدید این رو هوا میزد ! الکی نبود همیشه از شیرش میموند !
اینم یه آلبوم از دنی و دومین سفر ایرانش
ـ
خب اینم سیر تا پیاز دنی تو این یه ماه و نیمی که گذشت ! بستون شد ؟

آقای همسری جان موفق به دریافت جایزه سفر آلمان برای کنفراس شدن به عنوان محقق جوان خداییش ایول عزیزم اما آخه چی نصیب من میشه جز تنها موندن؟! اونم منی که میمیرم یه شب تنها بخوام خونه باشم
. آلمان چین ایتالیا انگلیس هلند بعدم که امروز فردا ویزای آمریکات درست میشه ... اونم با جایزه سفر ! اونم تنهایی ! جایزه هاشم که همش به درد خودت میخوره خو !
اما بازم باشه تو موفق باش تو بالا برو تو راضی باش از نتیجه٬ من راضی ام
حالا بماند یه بارم منو نمیبری همراهت ٬هی میگی من درگیرم تو تنها میمونی هتل حوصله ت سر میره ! حالا بماند برا هر سمینار هر کنفرانس یه هفته باید لب تابت رو عین یه هوو تحمل کنم
حالا بماند منم عینهو کتاب جزوه میبینی وقتی خونه ای
حالا بماند داغ یه سفر کشتی رو رو دل ما گذاشتی از بس کارداشتی و درگیر بودی
حالا بماند نق بارونت میکنم! اما بخدا ته دلم قند آب میکنم وقتی میبینم همیشه تکی و اول
خدا همیشه همراهت
به هرچی میخوای برسی اما !!!!!!!!!!!!!!!!! من و دنی رو فراموش نکن ! زندگی رو خودت رو شادابی و جوونی رو فراموش نکن
خب ..دلداریم که ندادین گفتم خودم یکم نق بزنم دلم نگیره
پس صداتون در نیاد !