حس و حالی که نیست...
نوشتم
پرید!
اما هنوز هم نیست ! حس و حال نوشتنم !
خوب خوبیم ها اما
نمیدونم
تو مود بی حسی گیر کردم
وشاید مهمترین دلیلش هم مریضی یکی از بهتر دوستانمون ه
هفته پیش، درست روز مهمانی ما ، یکی از بهترین دوستان این جمع خبر بدی به گوشش رسید و از همون روز کارش به دکتر و بیمارستان کشید
یعنی من موندم تو عقل و شعور اون خانواده ! که اتفاق بدی رو که بخیر گذشته چرا خبررسانی میکنند به این سر دنیا ! این بیچاره چه از دستش بر میومد جز جوش زدن!
و حالا بیان ببینن عزیز دلشون 4روزه بیمارستان خوابیده و دکترها انواع و اقسام احتمالات بد و بدتر رو دادند!!
دعا کنید بخیر بگذره و همه اون فرضیات و ازمایشها منتفی شن
حال ماهم بهتر از همسر بیچاره ش نیست
3 هفته است همش خبر بیماری و مریضی ه که این سر و اون سر دنیا به گوش میرسه :(
+ نوشته شده در سه شنبه یکم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 18:56 توسط مامان ياسی
|