......
خداوندا ٬گناهانم لباس خواری بر تنم كرده ٬ دوری از تو درماندگی را آرایشم شده و فزونی لجن گناهانم ماهي دلم را رانده است.
ای نهایت آرزوهایم!
ای زیبا ترین مطلوبم!
ای تنها پاسخگویم!
و ای محبوب دلم!
ماهی دلم را با جریان زلال توبه پذیرت زنده گردان.
*دریافتی از مناجات خمسه عشر*
یک رمضان دیگه هم اومد .همیشه عید فطر که میشه دعا میکنیم خدایا این رمضان رو آخرین رمضان عمرمون قرار نده .. غافل از یه لحظه خلوت که با خودمون فکر کنیم خب ..این هم گذشت ! که چی؟چی بودیم چی شدیم ؟ خودمونیم خدا جون چه صبری داری تو با بنده هایی چون ما !
بعد ۲ سال یا بهتر بگم ۳ سال بالاخره امسال تونستم روزه بگیرم اونم با روزهای طولانی اینجا ..حس قشنگی دارم حسی که ۲ سال ازش دور بودم ..خیلی دلم برا این حال و هوا تنگ شده بود . نمیدونم چرا هوای سرد پاییزی منو یاد ماه رمضون میندازه برا همین عاشق پاییزم . آفتاب بی جون عصرش منو یاد بعد از ظهرای ماه رمضون میندازه که با مامان پشت پنجره زیر آفتاب میخوابیدیم .
دلم آرومه ..حس زیبایی داره اما بازم یه چیزی توش گم شده ! دلم برا حال و هوای خونه تنگه . برا افطار و ربنای زیباش .. برا بابا که همیشه اول نمازش رو میخوند بعد میومد سر سفره افطار ما هم هی غرغر بچه گانه خودمون رو میزدیم ! برا مامان که هی اذیتش کنم بسه مامان انگشتات رو نمیخواد بشماری بخدا ۱۰ تاس ! ... برا سحری دور هم نشستن و چشمای خواب آلود ... برا جیم شدنای بعدش و خواب قبل اذون
وای خدا دلم رمضان ایران رو میخواد اینجا بوی هیچی نمیده .. نه بوی رمضان نه بوی عشق نه حتی بوی تو ! همه توی بی دینی مردمانش گمه ....................
خدا هر جا هستم توام باش ! تنهام نذار
..................................................................................................
مدتیه احساس میکنم دنی داره یهو بزرگ میشه ! خیلی وقت بود برزگ شدنش رو نمیدیدم .خیلی کارا بلد بود اما شاید برا من زیاد به چشم نمیومد ...اما این روز یعنی بعد برگشت از ایران هر روز برام یه شیرینی خاص جدیدی داره ٬انگار یه قدم بزرگ برداشته واسه تو دل رفتن
همیشه از این که به کسی یا چیزی غیر اون مشغول باشم بیزار بود ! حالا میخواست یه مهمان باشه آشپزی باشه کتاب باشه یا خدایی نکرده کامپیوترررررر !!!!!!!!! میکشت منو ! اما جدیدآ حساسیت خاصی رو کامپیوترنشون میده ! هرجای خونه در هر حالی باشه تا ببینه یا بو ببره اومدم تو این اتاق بدو میاد نق نق کنان سر میزنه ببینه پای میزم یا نه ! نبودم که هیچ ولی وای به روزی که نشسته باشم این پا ! میاد پاچه م رو میگیره هلم میده زور میزه تا از اتاق بندازم بیرون ! از در پام رفت بیرون یهو ساکت میشه !
اگرم دیر بجنبم و دیر به حرفش کنم و گناهم برزگتر بشه هلم میده رو تخت !! بعدم خودشو ولو میکنه روم که ........ بعله ! تا تو باشی به حرفم نکنی مامانی !
هنوز که هنوزه اولین عشقش توپه ! خیلی قشنگ و با مهارت توپ میزنه ..شب که باباش میاد کارش اینه بشینه تو بندازه اون شوت کنه والیبالش معرکه اس جیجل .خیلی هم قشنگ با پاش شوت میزنه طوری که مربی مهدش هم تعجب کرده بود ! دوتا توپ کوچیک تخم مرغی هم داره همیشه تو مشتشه و مایه مصیبت برا ما .. آخه ۲۴ ساعته باید سینه خیز دور خونه بگردیم و توپ از زیر مبل و میز دربیاریم واسه جناب !
همه توپهای من !
ملاحظه میفرمایید با چه عشقی خوابیدن با هم !
وضیعت غذاییش خدا رو شکر خیلی بهتر از قبل شده ..بدون کمک هم میخوره حتی با چنگالتازگیم یاد گرفته رو صندلی ما میشینه ! صندلی غذای خودش رو قبول نداره .عین جوجه ها میاد میشینه رو صندلی ما به زور سر و دستشو میرسونه رو میز اما اینو ترجیح میده
تقریبآ همه چی میخوره ولی نمیدونم چرا بزرگ نمیشه ! خیلی ریزه میزه اس ! هرچی لباس براش میگیرم بزرگه براش !
از قبل سفر فقط ۴۰۰ گرم اضاف شده !
................... و اما تازه های دنی مامان....................
دایره لغات جدید : که خیلیاش قدیمی شده اما من یادم رفت
ماشی:ماشین (mashi) توبده : توپ بده قوقو :اردک پرنده اس :اسب
نه نه: نی نی (nana) سیب:سیب Tack: ممنون اندور :انگور
هبیج:هویچ(habij) باطی :باطری ! سی بی: سی دی
تاب تاب عبازی :تاپ تاپ عباسی ! عک :عکس یعنی همون دوربین (Ak)
لغات فنی مهندسی رو دارین ؟ ! خیلی کمات رو هم با گفتن ما تکرار میکنه
شبه جملات :
شبال در: یعنی شلوار در بیار ! (موقعی که شازده راهی دستشویی هستن)
شبال پا : یعنی شلوار پاکن(اکثر زمانی که هوس دردر میکنه !)
توبده : توپ بده (وقتایی که تو جناب میره زیر مبل !)
دیشبم یه سی دی سوخته دستش گرفته بود رفته بود سروقت کامپیوتر و دادش در اومده بود که : سی بی بذااااا سی بی بذاااااااا ! یعنی سی رنگین کمون رو بذار ببینم !
..........................................
نظم و ترتیب : احساس میکنم کم کم نظم و ترتیب رو داره میفهمه . چند بار دیده بودم وقتی چیزی رو برمیداشت میومد میذاشت سر جاش و سعی هم میکرد مرتب و صاف بذاره! معمولآ چیزی که میخوره بعد استکان یا ظرفش رو میبره میندازه تو ظرفشویی ! که البته این عمل خیر تا الان تلفاتی هم داشته ! اما کاری که این روزا یاد گرفته : سی دی ها یا خونه سازیهاش رو میاره و خیلی قشنگ دنبال هم میچینه ! بعد هم میگه Tittaaaaaaaaaaa یعنی ببینین ! خب حالا دس بزنین دیگه !
.........................................
تشکر : یاد گرفته تا چیزی بهش میدیم میگه Tack که به سوئدی میشه ممنون ! مخصوصآ وقتی با اولین خواهش باشه همچین سرشو تکون میده و جانانه تک میکنه که آدم میخواد قورتش بده
چند روز پیش از یه موضوعی حسابی دلخور بودم اومدم تو اتاق در رو هم بستم ترجیح میدادم تنها باشم .. اومد پشت در در میزد که : ماماااان ماماااان ... منم دلم نیومد درو باز کردم . اهسته اومد رو تخت خودشو جا کرد تو بغلم .. زل زد تو صورتم بعد یه ماچ خوشگل از لبم خورد ! وای خدا مردم من مونده بودم بخندم یا گریه کنم ! این بار اولش نبود موقع ناراحتی من این کارو میکرد اما اینبار نمیدونم چرا دلچسبتر بود ! شاید چون قیافه ش فهمیده تر بود اون لحظه
...........................................
خب اینم عکسای ریزه پسر ما تو آفتاب سرد پاییزیه اینجا .. تو رو خدا نیگا عینی موشا میمونه جیجلتو بخوره مامااااااااااااااان
موهای نازگل خان دوباره بلند شده و حسابی فرفری .بابایی اصرار داره کوتاه کنه اما من که حاضر نیستم !به نظرم بهش نمیاد برا من تازه دلبری شده
خب یه چیزم ضمیمه کنم : امروز سالگرد ازدواج بنده و جناب بابایی بود ..اگرچه مثه تموم مناسبتهای دیگه بعلت تو چشم نبودن تقویم شمسی ماست مالی شد ! اما خب .......... دوسش دارم اینم میریزم به حساب
سالروز با هم بودنمون مبارک عزیزم