به همین سرعت !

روزها ماه ها و سالها میگذرن و 

کلی اتفاقای جورواجور

اتفاقهایی که بعضی رو حتی بخواب نمیدیدم!!!

ارشد رو شروع کردم و به نیمه رسوندم

خونه رو ساختیم و بعد سالها آرامش نشستن تو خونه ی ویلایی پر گل و حیاط خصوصی رو به دل چشیدم..

دانیال بدمینتون رو به جد ادامه داد و الان تو بهترین وضعیت ممکن داره پیش میره

جوجه ها بزرگ شدن ..همراه دردسرهاشون!

 

خاله شدم! اونم خاله بزرگه ! مغز بادومی... نسل سومی ! اولین نتیجه خانواده !مهدیار نازنینم که هنوز ندیدمش 

 

یه سفر در پیش داریم.. سفری که شاید خیلی چیزها رو لاااقل برای من تغییر بده..خوب و بد  نمیدونم.. هرچی خیر باشه...

 

 

خلاصه ماههای پر اتفاقی گذشته و روزهای پرخبری در پیش ه...

حال دلم این روزها درست مثه ساحل پاییزی دریاست ... یه روز افتابی و زیبا

یه روز خروشان و طوفانی

خیلی دراختیار نیست !