دو سال پیش ٫دقیقآ یه روزی مثه امروز ٫۲۴ دسامبر دوتا مهمون نازنین برامون اومد که قرار بود برن بدرقه مهمون سوم! اون دوتا عزیز کسی نبودن جز مامان و بابای عزیزم که تو این سرما کشنده قطبی مهمونمون شدن و اون سومی هم کسی نبود جز جیجل مامان دنی که دیگه برا دیدنش کارم از ثانیه و دقیقه شماری گذشته بود.

حالا درست تو همچین روزایی منتظر اومدن خواهر گلم هستم .. باورم نمیشه کمتر از ۲روز دیگه میبینمشبیا آجی جونم هی میگی شفق قطبی میخوام فلق قطبی میخوام با این سرما یه شفلقی نشونت بدم اون سرش ناپیدا !

هوا بینهایت سرد شده اما خبری از برف نیست و سوئدیهای عزیز دارن رسمآ دق میکنن از این بابت اما بدتر از دما سوز وحشتناکیه که بقول قدیمیا استخون میترکونه .. با این حال تقریبآ هرروز به خاطر دنی هم شده یه سری میریم دردر افتخاری ! (یادش بخیر تو ایران بچه رو تو ۳ماه زمستون کلآ قرنطینه میکردن مبادا باد بهش بخوره !بیرونم میرفتن با کلی اهن و تلپ(اصلاح رو حال کنین) اونم با ماشین شخصی فقط از این خونه به اون خونه ! بابا یکم یاد بگیرین از ما !

اینم شاهد زنده که باور کنین سرددددددددددددده

اینم شاهد ددری

اینم یه نمونه بی نهایت هنری از سرمای اینجا !هنر رو حال بفرمایین برفی در کار نیست ها ! همه چی از سرما بهم چسبیده و یخ زده ! حتی سیبی که روی درخت آویزون شده بود

شب یلدا هم به زیباترین شکل ممکنه گذشت (البته اگه یه جمله چندش آور شنیده شده از یه دوست رو نادیده بگیرم) هم هندونه بود هم انار هم حافظ !  اونایی که هنودونه خوردن که نوش جوووووون اونایی هم که نخوردن دلشون جیز ! ما خوردین یه عالمم خوردیم شیرینم بود (چقد من نامردم نــــــــــــــــــه؟ ) اینم واسه جیز شدن بیشتر !

و اما اونی که ما داشتیم و شماها عمرآ ! یه بزم شعر و طرب و از این حرفا ! جناب همسری طی یه حرکت غیرمنتظره هممون رو به یه دهن آواز اساسی مفتخر فرمودن ! خودمونیم ها اصلآ فکرشم نمیکردم اینقده بلبل خوش صدایی باشه ! الحق که خوشمل خوند ...۶ سال بود صداشو نشنیده بودم( ها؟! نه بابا لال مونی که نگرفته بود!منظورم اینه که آواز نخونده بود) هرچی قلمبه شده بود تو این ۶ سال ریخت بیرون !!!!   جای هادی خالی

مابین بخور بخور پیشنهاد شد حافظی به دست بگیریم و هرکسی نیتی بکنه (راستش من به تنها فالی که اعتقاد دارم حافظ ه)  نتایج جالب بود ! خیلی ! مخصوصآ مال من که هی هی هی ! عین حرف دلم شد !مخصوصآ تو اون جمع جمع دوستایی که ۴سال برا هم هم خواهر بودیم هم برادر همه کس هم بودیم ..و الان دم رفتن یکی از دغدغه هام اینه که آیا باز هم روزی رو میبینم که  اینجور گرم و صمیمی و بی ادعا دور هم جمع بشیم یا نه !

و حالا فال من چی بود ؟!

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد ..دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضرفرخ پی کجاست..خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی..حق شناسان را چه حال افتادیاران را چه شد !

شما چی برداشت میکنین ؟!

در آخر یه عکس از غروب بی نهایت زیبای اینجا داشت که دلم نیومد زیاد کوچیکش کنم ..لینک میکنم تقدیم به همه دوستان با وفا و خارج از این فال !  رنگ خدا