سلام
سلام
خوبین همه ؟ ما خوبیم بدک نیستیم اگه روزگار بذاره
نزدیک ۲۰ روز از اومدن من میگذره اما هنوز نتونستم حتی ساک و چمدونم رو درست باز کنم .وسایل خونه و زندگی بماند! بدجور کلافه ام همه کارام تو هم گره خورده و هیچکس نیست به دادم برسه
از یه طرف اون تصادف لعنتی و عواقبش که هنوز دامن گیر همه اس ٬مریضا مرخص شدن و تازه خونمون شده بیمارستان ! از اون طرف ماشین بابا رو درست روز آخری موقع ملاقات جلو بیمارستان دزد برد و تو این گیر و ویر موندیم بی ماشین ! یه پا بیمارستان یه پا کلانتری و آگاهی ! از اون طرف وسایلم رسیده اما پست بخاطر یه اشتباه کوچیک اسمی اجازه ترخیص نمیده! عجیب قاطی کردم دیگه .اینقده همه درگیرن که کارای من اون وسط کشکه!!! کمــــــــــــــــــــــــــــــــــــک
دنی خوبه.بچه م این روزا خیلی دلتنگی میکنه تا صدام روش بلند میشه بغض میکنه و برعکس قدیم قهر میکنه. زبونش حسابی باز شده عسلم تنها خنده ای که به لبمون میاد از شیرین زبونیای اونه شده عینهو طوطی هرچی هرکی بگه فوری ضبط میکنه که حالا باشه سر فرصت براتون میگم
سر صبحونه:
دنی :مامان کره معما بده ! بده بده
بسته مامان خیلی خوردی
دنی: نــــــــــــــــــه بـــــــــــده
لقمه آخر ..ته کره رو کامل میمالم رو نون خوب دقت میکنه میبینه نه انگار تموم شد !
دنی: خو .. بابای معما ..بابای کره .. بخوور بخور مامان بخور !
جاااااان ؟چی رو بخورم ! مربای عمه ت رو ؟(دنی عمه نداره ها
)
دنی:(با اشاره دست و تعارف) آیه آیه بخور !
بجور زبون میریزه .تا دور و برش شلوغه و پر بچه اس که هیچ اما خدا نکنه تنها بشه ! دلم براش میسوزه اصلآ اسم باباش رو هم نمیاره اما معلومه بدجور دلتنگه !
حالا نکه من نیستم !اخ علی کی میای ..اول میخوام بکشمت بابت شاهکار هایی که به خرج دادی این مدت بعدم .....
زود بیا دیگه