دنی : مامان میدونی میخوام چیکاره بشم ؟      چیکاره ؟

دنی:آتش نشان ! (چند وقته شدیدآ گیر داده به این حرفه !)

دنی:مامانی؟     جانم ؟

دنی: کاش بابایی هم آتش نشان بود! من خیلی خوشحال میشدم !

خب آتش نشانی شغل خیلی سخت و خطرناکیه. (و یکم از این شغل براش گفتم و سختی هاش) بابایی الان یه شغل خوب داره! یه عالمه درس خونده براش!

دنی: یعنی بابا خیلی درس خونده تا بشه دانشمند! ( اینو دیگه نمیدونم از کجاش در آورده میچسبونه به باباش) تا بشه استاد؟! خب چرا دکتر نشد.. خب دکتری میخوند بهتر بود که !!! (یاد جمله معروف اون پیرزن روستایی افتادم که از داداشم پرسیده بود چیکاره ای پسرم .. مهندس پلیمر مادر! مهندسم .. آها خب موفق باشی اما خب دکتری میخوندی ! دکتر میشدی بهتر نبود ؟!!!!!!!  )

آره مامانی بابایی اول درس مهندسی خونده مثه دایی رضا مثه دایی هادی .. بعد باز خیلی دیگه خونده تا شده استاد دانشگاه !( چه ارتقاء درجه ای !)

دنی: آهان. خب تو چی !!!!!!!!!!

خب منم درس بهداشت خوندم اما تو به دنیا اومدی دینا اومد منم مجبور شدم بمونم خونه !

دنی در حالی که کمی گیج شده بود و مونده بود چه جوری حرفشو ادامه بده  : یعنی پولشو میگیری؟! یعنی یعنی..    یعنی حقوق ؟!        آره یعنی حقوق  میگیری ؟

(درحالیکه خیلی سعی میکردم نخندم) نه مامانی حقوق نمیگیرم !

دنی :خب..خب..... خب یعنی دوس داشتی که بچه دار شی اما حقوق نگیری؟؟؟  

وای خدای من احساسات و خنده و یکمی هم افسوس تو دلم قلمبه شد یه لحظه !

آره عسلم دوستتون داشتم واسه همین موندم خونه کارای شمارو بکنم تا بزرگ بشین

........................................

(خودمم یه لحظه باورم شد اینهمـــــــــــــــــــــه ازخودگذشته و فداکاری ازم سر زده ! و جاتون خالی کلی دلم برا خودم سوخت کلی دستمال کاغذی برا خودم کشیدم و ... البته کلی هم به خودم مفتخر شدم و نوشابه باز کردم واس خودم )

این حرفای دنی هم کلی خندوند منو هم حسابی به فکر رفتم .. باز خدا رو شکر جیگر من اونقده فهمیده هست که مثه بچه سمیه دوستم نکنه !

دوستی دارم خودش زیست شناسی خونده شوهرشم مهندس نمیدونم چیه .. اما چون ۲قلو باردار شد و بچه ها نارس با کلی مشکل به دنیا اومدنخونه نشین شد .. بماند چی که نکشید این ۵-۶سال .. بارها گریه اش رو دیدم وقتی از بزرگ شدن سخت این بچه ها میگفت .یه روز که دلشم خیلی پربود گفت :

دیروز یکی از پسرم پرسیده بابات چیکاره اس ؟ گفته مهنددددددددددس ! مامانت چی ؟؟  نه گذاشته نه برداشته گفته :  کلفت !  واقعآ موندم چی بگم !

جدآ شما هم فکر میکنین اینا همش برداشتهای خنده دار بچه گانه اس ؟! یعنی اینجور برداشتهای بچه ها ربطی به برخوردهای ما بزرگترها نداره ؟!!!

....................................

۲فقط ۲روز دیگه مونده و من هنوز هیچ برنامه ای نریختم ! اما خب مرور خاطرات بد نیست گرچه تو این یه هفته بیشتر از ۱۰۰ بار عکسای قدیم رو زیر و رو کردم و یاد ایام

(۱سالگی) کریسمس ۲۰۰۷ تی سنترالن استکلم

تولد ۲سالگی و کیک مامان پز .. سـوئد