مامانی در حال رسیدن به کارهای روزمره و دو وروجک مثه همیشه ٬ در حال جیغ و داد و بپر بپر و خنده ! و مامانی که هراز گاهی سرکی میکشه گوشه چشمی نشون میده و خط و نشونی میکشه که : دیناااااااااا داداشی رو نزن ! بده مامان !   دانیاااااااااااال ! آرووووووم ! نپر گفتم ! اهستـــــــــه  نکن اونجوری خطرناکه ! آییییییییییییی کو گوش شنوا

و یهو صدای جیغ دینا که مثه همیشه نبود !

نمیدونستم چیکار کنم انگار آرنجش ضرب دیده بود اصلآ اجازه لمسش رو بهم نمیداد مونده بودم به دنی چی بگم با این بازی های ناجورش !  میگفت مامان بخدا من کاریش نداشتم خودش افتاد ! منم دیدم اینجور هول کرده چیزی نگفتم اما  چند ساعتی گذشت و بهتر نشد ..

دنی رو گذاشتم پیش یکی از دوستا و دینا رو بردم دکتر ٬ با دیدن عکس دست گفت گویا غضروف ارنج آسیب دیده !  فعلآ باید آتل بسته شه بی حرکت بمونه و در صورت ورم یا تشدید درد دوباره چک بشه ... نمیدونین بچه م چه زجه ای میزد موقع معاینه دعا کنین همین باشه میترسم مویه یا ترک باشه و تو عکس نشون نداده باشه آخه خیلی ناله میکنه

 شب که داشتم آروم دست دینا رو نوازش میکردم دانیال اهسته گفت :مامانی ..  مامان.. ببخشید ! نمیخواستم اینجوری بشه  الهی قربونت بشم با این دل نازکت عزیزم

 

علی کجایی .. خیلی تنها بودم امروز ......