صندوق صلوات !
این صندوق صلواته مامان ! میدونی؟
یاد دانیال افتادم ..( اینجا )
آقاجون یه صدتومنی داد دست دنی تا بندازه صندوق کنار خونه ...
دنی: اِهه .. آقا برو ..برو دیگه .. برو ... eee...
مامانی: چیه مامان جان ؟ چی شده !
دنی: آقا گیر کده ! ............(الهی بگردم .. پول از طرفی که عکس امام داشت تاشده بود ! دنی هم هرچی زور میزد نمیتونست بندازه داخل صندوق !) بعله ! آقا گیر کرده بود
صافش که کردم با ذوق داد زد : دیدی دیدی آقا رف خونشون ! رف صندوق
.................
وای خدای من چقدر شیرینه مرور خاطرات مرور شیرین زبونی ها اینجوری یادت نمیره که این پسرک شش ساله نیمه همیشه اینقدی و آقا نبوده ! زبون داشته قد ده تا دختر ! شیرین بود قد عسل ٬ مزه میریخته قد عالم
..............................
بی ربط نوشت : داشتم کامنتها رو میخوندم اخبار خبر کوتاهی از برنامه ۳۱ ساله آقای قرائتی نشون داد
چقدرچقدررر من شیفته این شیخ شوخ کاشی ام حتی با همین قد خمیده و چهره پرچین و چروک و خسته .
گفتم بذار منم میزان علاقه و مرید بودنم رو تو دوجمله بیان کنم شاید روزی که بچه ها بزرگ شدن خواننده اینجادیگه خبری از برنامه درسهایی از قرآن نبود .
دمت گرم استاد . عمرت مزید
....................................
پی نوشت : دوستان عزیز کامنت دونی ه ما سالی یه بار رفرش میشه اضافه و کم میشه .اونم از رو تنبلی و البته وسواس ما به خوشگلی !! نه ازسر بی معرفتی .. توجه داشته باشید و خبر خوش اینکه به زودی قراره خونه تکونیش کنیم ! اونایی که نمیان و دوست ندارن باشن مثه همیشه اجباری نگهشون نمیداریم
اونایی هم که هی میان اما تو لیست نیستن عجله نکنن