وروجک مامانی
تازه هایی کهنه شده
بعد یه اذیت اساسی و ناراحتی مامان و مثلآ قهر مامان !
دنی : (سربه زیر و با صدایی از ته چاه !در حالی که خودشو عین گربه ها بهم میمالوند )ماماااان مامانـــــــــی ماماااااان
مامآنــــــــی .... منم در حال قهر :جان مامان ؟!
دنی: دنی اذت نکن خب ؟! دنی اذت نکن اوکـــــی ؟! ........![]()
ما رو باش گفتیم اومده منت کشی !! خدایی با اون حالت مونده بودم بخندم یا بچلونمش از ذوق ![]()
بعله آقا تا بگی بالا چشت ابرو ه با کلی ناز و کرشمه میفرمایند : مامانی دنی اذت نکن اوکی ؟!!!![]()
**خسته از راه رسیده دراز کشیدم رو زمین و پا ها رو تکیه دادم به دیوار ..نارحت از آقای همسر که چرا لااقل یه متکا تعارفم نمیکنه ! ![]()
دنی : مامانی .. مامانی بالش میخوای ؟آره ؟ بالش بیاره ؟ ..........الهی قربون تو بشم تورو دارم غمی ندارم ![]()
حالا هروقت سرم به زمین برسه (حتی وقتی بابام رو زمین دراز میکشه) اول کسی که عین موش بالش رو دنبال خودش میکشه میاره دنی ه ..اونم با اون جثه ریزش که انگاری خودش آویزونه از بالش ![]()
![]()
** هنوزم که هنوزه بزرگترین مشکلی که باهاش دارم دردر رفتن و بند نشدنش تو خونه اس
هر دری باز شه عین موش جیم میشه و سر از خیابون در میاره !من بدبخت هم روزی شونصد بار باید این پله رو با این وضعم برم بالا بیام پایین دنبال جناب ! فقط گاهی که عجله ای میخوام چیزی بگیرم مثلآ وسط آشپزی ..بهش میگم اینجا واستا مامان نمک بگیره زود بیاد خب ! تو نیای خب ؟اونم خیلی آقا تو پله ها می ایسته تا من برگردم![]()
یه شب که پایین خونه مامان نشسته بودیم آخر شب میگم مامانی نری بیرون همه جا تاریکه ها ! میگه نه .. داینال بره بَسَنی بگیره زود بیاد خب ؟! تو نیا خب ؟ مامان اینجا باشه خب ؟!
بعدم خیلی جدی راهشو کشید رفت درو هم پشت سرش بست !
از دست تو طوطی وروجک
** جدیدآ از خرمسه (یعنی همون خر مگش خودمون ) کمی میترسه یا بهتر بگم تنها جاندار زمینه که ازش حساب میبره ! یه روز که جناب توی توالت مشغول کار خودشون بودن یهو داد زد مامان مامانی ..خرمسه ! منم طرف رو کیش دادم گفتم دیدی رفت مامان ! دنی : اینا ..خرمسه رف دانشاه ! (دانشگاه)![]()
بعله از قرار معلوم هرکی غیبش بزنه مثه بابایی رفته دانشگاه !!!
آخه طفلی از زمانی که یادش میاد هروقت باباش نبوده دانشگاه بود پس نتجه عقلانی> هرکی نباشه دانشگاهه لابد !
البته بگما ! بچه م زودی متوجه شد و حرفشو پس گرفت ! خرمسه رف خونشون ! از قرار معلوم طرف اهل علم آموزی نبوده ![]()
** آقاجون یه صدتومنی داد دست دنی تا بندازه صندوق کنار خونه ...
دنی: اِهه .. آقا برو ..برو دیگه .. برو ... eee...
مامانی: چیه مامان جان ؟ چی شده !
دنی:
آقا گیر کده ! ............الهی بگردم .. پول تا شده بود اونم از طرفی که عکس امام داشت ! دنی هم هرچی زور میزد نمیتونست بندازه داخل صندوق ! بعله ! آقا گیر کرده بود
صافش که کردم با ذوق داد زد : دیدی دیدی آقا رف خونشون ! رف صندوق ![]()
![]()
...........................
حالا سلام ![]()
خوبین ؟
وا ! حالا چرا لنگه کفش و گوجه پرت میکنین !
گوجه به این گرونی حیف نیس ؟! خب چیکار کنم بخدا فرصت به نت نمیرسه !
تازشم فرصت هم بود سیم اتصال به نت خراب بود به من چه ! الانماومدم یه خروار کار دارم ! خیر سرم بعد نود و بوقی جناب شی پیَر یعنی پدر شوور و مادر شوور گرامی میخوان بیان مشهد علی هم مشهد نیس ! یه دنیا کار واسه خودم درست کردم دنی هم که جای خود
عوضش چند تا عکس از این ۳-۴ ماه میذارم تا شماهم گل روی منو ببوسین و باهم آشتی کنیم ![]()
![]()
دنی در زادگاه پدری .. کنار دریای زیبای خزر

این هم یه عکس کاملآ علمی سیاسی !
اونم با چفیه !!!همین فرداست بچه م رو به اسم مهندس انرژی هسته ای ساز بدزدن ! ![]()
دنی و میز کار نجاریش

اینم هم دنی و دختر عموها ![]()

دهه یه ساعته منتظر دوتا عکسم مگه آپلود میشه ![]()
فعلآ بسه باشه طلبتون . نزنین دیگه ![]()
![]()
وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ