تابستانی به روشنیه روز !

سلام

صبح بخیر ! یعنی عصر  midsommar تون خوش !!بعد میگم چیه !

خب خوبین خوشین سلامتین ؟ ما که خوبیم مثلآ ! درس و مخشا !! بگی نگی تموم شد و تازه امروز یه نفسی کشیدم ! هنوز یه چیزاییش مونده اما اون امتحانی رو که باید گند میزدم دیروز زدم به سلامتی و تموم شد خدایی جیگرم در اومد این ۳هفته قد ۳ماه طول کشید برام خیر سرم خواستم گذشت زمان و تا سفر به ایران متوجه نشم برعکس شد آخه بدجور دل تنگ و بی طاقت شدم .

جینجیل مامانم خوب خوبه ! شر و شیطون و آتیشپاره  به جان خودم رو زمین خدا بند نمیشه این بچه اینم شاهد زنده  آقا از تو کمد تشریف میارن ! یه سره در حال دویدنه ! مدام هم میخوره به در و دیوار ! همین امروز در حال سر و ته دکی دکی کردن با کله رفت تو شوفاژ ! درجا یه گردو پیشونیش اومد بالا . عزیزم مامان فدا بشه الهــــــــــــی  الکی نیس اگرم بخوره گوشتی نمیشه به تنش !

دیروزنوبت چکاب داشت.  واکسن یه سال و نیمی رو زد بچه م  اما فداش بشم ۲تا جیغ بیشتر نزد آخه از فضولیاش جا میموند ! وزنش این بار بالا رفته بود اما هنوز خیلی خیلی از خطی که بود پایینتره ! کاریش هم نمیشه کرد انگار !  ...اینم یه عکس از معدود مواقعی که آقا اشتهاشون باز میشه ! اونم مثه باباش فقط نون خوره بچه م !

اینقدر دیر به دیر میام آپ میکنم که دیگه هیچکدوم از کارای دوردونه جون جدید نیس واسه گفتن ! بدوبدو میکنه ..کلماتی رو ادا میکنه سویدی و فارسی ... به همون زبون خودش تا دلتون بخدا حرف میزنه ! کتاب میخونه و تند تند توضیح میده ! از در و دیوار و مبل و صندلی به ثانیه ای بالا میره

عاشق بیرون و خاک بازی   و آب بازی چند وقت پیش رفتیم دریا ..گفتیم خودمون نمیتونیم از بعضی نعمتای خدادادی بهرمند شیم !! بذار بچه مون یه حالی بکنه تو آب !  ولی خدایی هنوز سرد بود .. اینم قبلش آقا با چشای پر اشک شاکی از اینکه چرا پیاده ش کردم از چرخ  اینجا  

 وقتی بهش میگم ..دانیاله مامانو ببین گشنگ مامانو ببین هـــــــی یــــــــــه !! مموش میشه دستا رو مماخ ! شروع میکنه به رقصیدن اونم یه مدل خاص آره خلاصه

 عشقش اینه صبح باباشو بیدار کنه بابااااااااااا ..جوراب دردر !! یعنی بدو مهدم دیر شد !  تا میگم بابا رو بیدار کن میره سروقت بیچاره یکم تکونش میده با زبون خوش بیدار شد که هیچ والا میره رو شیکمش و پیتیکو پیتیکو ! البته منم بی نصیب نمیمونم از این طرز ابراز محبت جیگری یهو ذوق میکنه همچین منو میچلونه و چنگول میکنه که جیغم میره آسمون !! نمازم بلد شده جیگر !! اپر اپر میکنه و میره سجده ! سرت که گرم شد مهرو کش میره جیم فنـــــــــــــــــــگ  . از همه قشنگترم Give Me Five کردنشه تا میگی دنی گیو می فایو ! دستشو میبره بالا و ....  .خب سیر عکس شدین ؟ من هنوزم برنامه قتورشاپ ندارم فعلآ با لینک بسازین دیگه .

 

 

*...تو فاصله این دوتا پست من ۲تا نی نی خوردنیه دیگه ام به جمع نی نی های ماماندار !!! اضافه شدن.  اولی پویان جینگولی بعدم نمو خاله ایلیا که هنوز مامانشو ول نکرده بیاد سراغ نت !! پویان که اومد همچین هوس نی نی کردددددددددددددددددم که نگو دلم میخواست ببینمش همچین بچلونمش هااااااااا حالا که نی نی نگینم اومده که دیگه واویلاااااااا ! اقا من نی نی میخوام به کی بگم  

مامان پویان قدم نورسیده رو تبریک میگم عزیزم امیدوارم همیشه سایه عشقت رو سر کوچولوی نازت پاینده باشه  نگینم خیلی خوشحالم بیشتر از اون که تو باورت بگنجه ! احساس میکنم جدی جدی خاله شدم ! دلم میخواد ببمینمت هرچه زودتر .امیدوارم به تموم حرف رسیده باشی عزیزم

*... چندتایی از دوستای گلم لطف کردن و راهنماییم کردن خیلی خیلی ممنون خوشحال شدم نظراتونو شنیدم  همه پیشنهاد دادین موقع غذا سرش رو به بازی یا چیزی که دوست داره گرم کنم تا بقول شما محیط خوبی براش درست بشه اما .... راستش من هرجا از متخصصی شنیدم همه با این روش مخالفن .. بدترین روش غذا دادان به زور یا با کلک و بازی ه !! من از اون دسته آدمام که دیر دم به تله دکتر جماعت میدم اما با این نظریه کاملآ موافقم ! اینکه بچه رو به زور بازی بنشونی سر غذا ! چون خودم همین راه و رفتم دیدم با تاثیر انی که داره اما بعد بدجور مشکل سازه !! دنی جوری شرطی شد که بدون بازی آبدا یه قاشقم نمیخورد ! پدرمون در اومد تا حدی این عادت رو از سرش در آوردیم ! حالا فکر کنین یه بچه با این روش به سن ۳ـ۴سالگی برسه ! بنظر خودتون بعد چطور میشه بهش غذا داد  اینم نظر من بود نمیدونم والا .

*... هفته پیش به اصرار زیاد علی با یه تور مدرسه عازم پارک وحشی در فاصله ۲ـ۳ ساعتی استکهلم شدیم ... پارک دیدنی کلمردن ! خیلی تعریفش رو شنیده بودم اما چون اینهفته بینهایت سرم شلوغ بود امتحان و مهمان از امریکا و خلاصه ..مخالف بودم اما اخرش راضی شدم  رفتن همانا و حرکت با تاخیر ۱ ساعته همان و ۱۰ کیلومتری شهر خراب شدن اتوبوس همان !!  نشون به اون نشون که تا ساعت ۱۲ ظهر با همون وضع کنار بزرگراه پلاس بودیم !!!! تا پلیس محتررررررررررم ! تشریف آوردن و بجای تهیه یه وسیله برای برگشت مسافرین دستور فرمودن چون اینجا خطرناکه باید برین تو اتوبوس و درها هم بسته بشه ! اونم تو گرمای ۳۰ درجه و اتوبوسای بدون کولر اینجا !! خلاصه ش رو بگم !    بعد کلی جروبحث قرار بر این شد بار و بندیل رو برداریم و بریم تو سایه درختایی که یک کیلومتر جلوتر بودن !  تا ۴ عصر اونجا معطل شدیم تا اتوبوس جدید برسه بعد هم حدودآ دوبل پول اصلی رو گرفتن بابت کرایه اتوبوس جدید و بوکسل قبلیه !!اینم از سفر زیبای ما !  ............بعله ! فکر کردین این اتفاقا فقط تو ایران میفته !! باز تو ایران لااقل  یه ماشینی کامیونی امدادخوردرویی چیزی پیدا میشه !اانگار همونم پیدا نمیشد !دریغ ازبوق زدن یه ماشین !  من موندم تو این مهد پیشرفت چطور یه همچین اتفاقی باید بیفته اونم اینقدر طول بکشه جمع کردنش .

* ... در مورد پست قبل ! دوستان اومدن و نظر خودشون رو در مورد روز ملی گفتن ..مرسی اما من سوالم روز ملی نبود ! گفتم چرا ما یعنی بعضی از ایرانیا اینقدر بی جنبه ایم که پا از مرز بیرون نذاشته همه دین و فرهنگ اصالتمون یادمون میره !!  شاید سوال من بیشتر یه گله بود.

*... و اما در مورد  midsommar  منظورم همون روز میان تابستونه که اگه شنیده باشین خورشید تو قطب غروب نمیکنه !  یعنی یه روز که همش رووووووووزه !!  ما هم چون یه جورایی همسایه اسکیموها هستیم بی بهره نمیمونیم و جاتون خالی شبمون که مثه عصر میمونه ساعت ۲ نصفه شبم بلبلامون به به چه چهشون در میاد که آدم دلش میخواد جیغ بزنه   کی فکرشو میکرد اون داستانا که از روز و شب قطبی میخوندیم یه روز سرمون بیاد   آره خلاصه ما نه زمستونمون زمستونه نه تابستونمون !!  این روز چشنی برپا میشه دختران حلقه گل به سر میذارم و دور علمی از سبزه و گل آواز میخونن و میرقصن البته اینم بگم امسال هوا بدجور ما رو سوپرایز کرد و بهار زمستونش از اونی که بود قاطی تر شد ! بعد ۲ هفته دااااااااااااااااغ  انــــــــــــــــد امروز فردا که یه روز حیاتیه واسه سویدیا هوا بارونی و سرد شده !  حیوونیا نمیتونن برن دردر و گیریل و حموم آفتاب !  اینم چند تاعکس از پارسال دنی بغل یه خانوم سویدی با لباس محلی تو این جشن   1  *  2  * 3  * 4   آخ مامان فدای تو بشه که اینقده خوردنی بودی عزیزززززززززززم  (همین الان الان یکی از دوستا مسیج زد که اگه موافقین شب بریم گریل با بار و بندیل تا صبح بیرون باشیم  اینم پیشنهادیه ها ! )

 خب چیزی که برا گریل ندارم جز سوسیس اونم تهیه نمیخواد پس بنده برم تا نازنین خان بیدار نشدن یه چرتی بچسبونم بغلش

 

 

باز هم بازی دعوت شده رو یاد رفت  اگه یه تکیه ابر داشتی چی میکردی ؟ سوال عجیب با جوابی محال نه  به هرحال ! اگه یه تیکه ابر داشتم ...

میگفتم برو رو سر مردمی ببار که سال به سال بارونی نمیبینن و در حسرت سیرابی زمیناشون اه میکشن  ...از صحرا و خشکسالی بدم میاد !

میگفتم برو رو سر اون مسافری بیاست که تو گرمای داغ تابستون توی راه بی سرپناه مونده ! نه بخاطر این سفر اخری ها !  اما خاطره و حس خوشی از توی راه موندن ندارم ! تو فیلما هم که سفر صحرایی میبینم حالم بدمیشه !

میگفتم بیا بالا سرم وقتی میرم بیرون اینقده آفتاب تیــــــــــــــــــــــــــــــز زل نزنه به فرق سرم !! بدم میااااااااااااااااد

حالا که سوال عجیب غریب هست ! منم یه آرزوی عجیب میکنم با اجازتون !  میگفتم بیاااااااا منو سوار کن ببر همه دنیا رو نشونم بده !دلم میخواد همه دنیا رو بگردم

بیشتراز این از تیکه ابرم انتظار ندارم کوچیکه گناه داره !!  حالا نوبتی ام باشه نوبت مامان پویان عزیزم و نگین مامانی (البته با اجازه نی نی های محترمشون ) رویای نیمه شب گلم و این اجی همیشه فضول مرمر باشی ! میدونم تو آفتاب دبی جزغاله شدی !! بیا یه تیکه ابر بدیم بینم چیکا میکنی باهاش تا تو باشی به نی نی خواستن مردم گیر بدی ! (معلمومه من نی نی برا خودم نمیخوام که !نی نی مردم و میخوام که بشه چلوند و خوردو بازی کرد )

خوش باشید همگــــــــــــــــــــــــی

نگین جان منتظرم هااااااااااااااااااااااااااااا

 

 

               

خسته ام

مامانهای محترمه ؟ من یه سوالی پرسیده بودم ها  چرا هیچکی جز این مریم ترشی افتاده و تنهای در به در پست اول رو نخوند ؟ خوبه نوشتم پی نوشت پست قبلی!! یعنی اولی اصله ...

جذا به پشنهاد ها و کمکتون احتیج دارم پیلیز

راستی ما همه خوبیم و گرفتار !! یه ترم تابستونی برداشتم که حتی شبام رو کم زهرمار کرده برام بس که سنگینه !!  دلم واقعآ واسه یه خواب راحت تنگ شده !!  میدونم کار شاقی نمیکنم ! اما زمانم بی نهایت محدوده ! اونم واسه من که یکی مثه دنی رو دارم اونم تنها ! یعنی هیچکی جز علی نیست

بگذریم مطمینم پاس میشه اما دعا کنین لاقل یه چیزی ام بارم بشه با اینهمه فشار دلم نمیخواد از روز اولم بی سوادتر برگردم راستی هنوز مشکل کم حجم کردن عکس ها پابرجاست پس عکسی نداریم ..باشه طلبتون ۲ هفته دیگه که فارغ شدم

* فردا نشرال دی یعنی روز ملی سوئد روزی که از نظر تاریخی هیچ پایه و اساسی نداره اما بینهایت براشون مهمه !! .....توی کلاس حرف سر روز ملی کشورهای مختلف بود و معلم ازمون خواست روز ملی کشورهامون رو بگیم ... منم مثه بقیه همکلاسی های ایرانیم درست نمیدونستم چه روزیه اما اسم هر روزی رو میاوردم صداشون در میومد که : غلط کردن ! ............... و.........

 واقعآ چرا ما ایرانیا باید اینقدر بی جنبه و .. باشیم که جز خورشت قورمه سبزی و تخت جمشید و آتشکده هامون هیچ چیز دیگه رو جز فرهنگ و اصالت و ملیتمون قبول نداشته باشیم !!  یعنی اینقدر تهی و حقیریم ؟ متاسفم برا خودمون !!

شاد باشید و زندگیتون مثه طبیعت امروز زیبا

پی نوشت پست قبل

آخ شرمنده اینقد حرف زدم از آرزوها یادم رفت

آرزو که تا دلتون بخواد هست !! منتها اجازه بدین اون بقول معروف معنوی هاش بین خودم و اون بالایی محفوض بمونه اخه زیادی مفصله !

و اما باقی ...

اول از همه سلامتی مامان بابا و خونواده م. از وقتی اومدم اینجا مدام یه گوشه دلم شور اونجا رو میزنه مخصوصآ با مریضی بابا .. من یه روز نبودنشون رو هم تحمل ندارم پس سلامتی و البته سعادتشون اولین آرزومه

۲:آرزو میکنم یه چیزایی برگرده به گذشته .. اعتقاداتمون .. مهربونیامون .. محبتی و عشقی که داشتیم .. همه رو میخوام در کنار تجربیات امروزم میدونم محال نیست

۳:مثه همیشه موفقیت علی آرزومه ... دلم میخواد جواب اینهمه زحمت و تلاشش رو به نحو احسنت بگیره

۳:درسش که تموت شد آرزو میکنم زودتر برگردیم و یه زندگی عادی مثه همه مردم شروع کنیم .. یه خونه خوشمل و یه خونواده خوشبخت ! خدایی خسته شدم از این زندگی نکبت دانشجویی ! هرچی ام امکانات باشه اما بازم دانشجویی ه ! کیف اون روزا رو نداره جز یه سال بقیه اش همین بود که دیدم !  البته با عرض عذرخواهی فراوان از همه دانشجویان عزیز

۴: یه آرزو هم برا خودم !  خیلی دلم میخواد وقتی برگشتم همون رشته تحصیلی رو که خوندم ادامه بدم اما میدونم تقریبآ محاله !  اونم با داشتن بچه و وضعیت کنکور الان

برا همین یه آرزو دیگه پشت بندش میکنم ! اینکه خیاطی رو اونطور که دلم میخواد ادامه بدم .. من عاشق خیاطی ام دلم میخواد تمام مدارج رو طی کنم و به اون سطحی که میخوام برسم اینو دیگه هم میخوام هم توانش رو در خودم میبینم پس اینشالا

۵:تو این مدت دوستای عزیزی پیدا کردم که از خدا میخوام برام حفظون کنه بعضی از اونها مادران چشم به راهی هستن که آرزو میکنم به سلامتی انتظارشون به آخر برسه و همه اون لحظه شیرین آغوش رو برای همیشه به خاطر بسپارن  مامانای خوب دعا فراموشتون نشه

 

و در آخر .. مثه هر مادری

آرزوی من دانیالمه سلامتیش رو سعادت و خوشبخیتش رو از خدا میخوام و میخوام بمونم وشاهد همه اوناباشم

 

ببخشید اگر دیر بود و طولانی ! اخه از قدیم گفتن آرزو بر جوانان عیب نیست نه  منم که کی جرات داره بگه جوون نیستی !

حالا منم چند نفر رو دعوت میکنم که شنیدن آرزوهاشون برام خیلی جالبه  اول از همه مرمر اجی حالا جرات داری در برو  بعد این رفیق آشنا که شیرینی خونه جدید رو هم نداده مامان ملودی عزیز  و دوست مهمون جدید وبلاگم مامان ایلیای نازنین

منتظر خوندن آرزوهاش قشنگتون هستم .......

سلامی دوباره

خب دنی خوابید! یه ساعت وقت داشتم واسه آپدیت که احتمالا الان شد یه ربع

سلام

ما خوبیم شما خوبید ؟! خوب به پست قبلی خندیدین روحیه تون شنگول شد شرمنده بابت این تاخیر یه ماهه ! کامپیوتر بیچاره که دیگه از کما درنیومد مستقیم به لقا ا.. پیوست اما خب باعث شد ما هم بلاخره صاحب لب بشیم !! هرچند از نوع ذغالی

بی هیچ حرف و حدیث اضافی قبل هرچیز دنی مامان

همین امروز ۲تا دندون دیگه روءیت شد ! اونم کجا ! یکی که دندون جلو بود هیچ اما اون یکی ته دهنش یعنی بعد نیش در اومده به نظر شما یه ذره عجیب نیست  ؟

یاد گرفته توپ رو از بالا سر به عقب پرت میکنه ! خیلی حرفه ای ! ... وقتی توپ میندازی توپ رو رو هوا میگیره بدون اینکه به زمین بیفته ..عاشق توپ و توپ بازیه

بلاخره یاد گرفت بدون کمک با قاشق غذا رو بگیره و به دهن ببره ...این شده درد سرجدید ! آقا فقط اونی رو میخوره که خودش برداره !

مدام با خودش حرف میزنه  .. همچنان عاشق کتاب !یه سره یه کتاب زیر بغلشه .. خودش میخونه حرف میزنه میره تو عکس با دقـــــــــــــت ! خسته که شد میاد سروقت ما ! بشین یکی یکی براش توضیح بده و داستان بباف

 چندتا عکس حیوون رو دیوار اتاقش زدم که یکیش یه بچه آهوست ..مدام میخواد بریم براش توضیح بدیم و اسم ببریم! دست مارو میگیره  که بریم آووووووووو (Avoooo) با یه لب غنچه که خوردن داره

ببعی میگـــــــــــــــــــــه؟ بً بً  اردک میگــــــــه  ؟؟ کوآ کوآ . نی نی کجاس ؟نه نـــــــــــــــــــــــه (یعنی نی نی   ) دانی جوارابات کو ! دًدررررررررررررررررر

 الانم که دارم ویرایش میکنم یه خودکار برداشته هی نوکش رو میزنه باز  اته اته میده من نوکش رو ببرم داخل باز اون بده بیرون !و ده ها شیطونی و نمک جدید که ذهن ناقص و شلوغ پلوغ مامان الان یادش نمیاد الان میفهمین چرا !

خب حالا نوبت مامان دنی !

این سری کلی حرف و سوال مادرانه دارم که جدی جدی ازتون میخوام اگه راه حلی دارین بهم بگین ! من که دستم از تجربیات مادر و خواهر کوتاهه ! شماها  بگین چه کنم !

پسمل مامان یعنی دوردونه جون همچنان سرما خورده اس !  اونم بعد حدودآ ۵ ماه ! از روزی که مهد رفته این مریضی دوروزم امون نداده بچه م رو ! خوب میشه باز هنوز انتی بیوتیک رو قطع نکرده دوباره آب مماخش آویزونه ! دو سه بارم که تب کرد ناجور بماند که دیدن یه دکتر اینجا سخت تر از دیدار با ریس جمهور مملکتشونه ! تازه دکتر هم بری میمیرن تا یه دارو بدن یا ۴ تا نصیحت و راه حل مناسب بدن ! سریع میگن ویروسی ....خودش خوب شه ! والسلام !

اما اونی که منو نگران کرده ! وزن و وضعیت رشد دنی ه ! یه هفته دیگه میشه یه سال و نیم اما هنوز وزنش به ۱۰ نرسیده !! یعنی درست ۵ ماهه استپ کرده بین ۹ ــ ۱۰ هر بار نیم کیلو میره بالا باز با یه سرماخوردگی همه چی میره به باد فنا  دیگه واقعا نمیدونم چیکا کنم احساس میکنم بچه م روز به روز داره آب میشه

در واقع مشکل من سیستم بهداشت اینجاست ! به هیچ وجه حاضر اجازه نمیدن من از قطره اهن مولتی ویتامین یا چیزی شبیه اینا استفاده کنم ! میگن فقط غذا ! نمیخوره ؟ شیرش رو قطع کن ! به نظر شما عاقلانه اس ؟؟   بچه ای که ۱۰برابر بچه های سویدی تحرک داره .. یه مرضی طولانی اینقدر ضعیفش کرده من شیر خودم رو هم ازش دریغ کنم ! شما بگین چیکار کنم ! 

اینقدر تو گوشم خوندن که باید شیرت رو کم کنی تا اشتهاش به غذا بیشتر بشه منم ناخواسته همینکار رو کردم اما دریغ از یه ذره تغییر در اشتها ! یعنی غذا که نمیخوره هیچ شیرم رو هم از دست میده ! به عبارتی تا مریض نیست میخوره اما با کوچکترین مسیله ای باز مریض میشه و بی  اشتهایی و کاهش وزن !! باور کنین بچه های هم سن و سالش رو میبینم اعصابم بهم میریزه خیلی نگرانم  مخصوصآ که تا میگم ۱۷ ماهشه اینجوری میشن ....از اون طرف بد اخلاقی های جدیدش ! تا کاری به میلش نباشه جیغ میکشه و داد و هوار میکنه ! پرستارش یه طومار برامون پیچیده اون سرش ناپیدا !! محلش ندین .. غذا فقط روی میز اگه نخورد دیگه خبری نیس ! .. نذارین بهتون دستور بده .. و و و امثال این ! ما هم تقریبآ کامل عمل کردیم اما تقریبآ بی نتیجه بود با دیگران که هست محشره ... همه عاشقش میشن بس که اجتماعی و دوست داشتنی .. هرجا رفتیم همینو گفتن ! اما توی خونه ! باهاش بازی کردیم که هیچ ! تا یه چی باب طبعش نبود تا اسم غذا اومد ... جیغ و داد و سرصدا

 

پریروز یه مهمانی سویدی دعوت بودیم ..ریس بخش دانشگاه هر سال همه دانشجوهای بخش رو به خونه ویلایی بینهایت زیباش دعوت میکنه هرکس غذایی میاره و دسری .. با اینکه زحمت داره اما خدایی جالبه ! انواع غذاها از کشورای مختلف !   البته ناگفته نماند همه هم قابل خوردن نیست !  جاتون خالی بعد نهار هم تنی به آب زدیم !  البته با قایق  دوتا دوتا رفتیم و چه کیفی ام داد خداییشاونجا ۳ـ۴ تا نی نی دیگه ام غیر دنی بود .. یکیشون که یه پیشی دخمل ناز بود که فقط ۲ ماه از دنی کوچیکتر بود اما تا دقیقه نود از بغل باباش پایین نیومد نوبر بود بخدا !   ۲تا دیگه ام که مثلآ پسر بودن و شور هیجانی بود تو وجودشون تا آخر با مامان باباشون مشغول کشتی بودن به بقیه یه سلام هم نمیدادن ! خدایی عین مامان باباهاشون یخچالن و سرررررررررررررد   فقط یه پسربچه چینی بود که اونم خیلی مظلوم بود اما لااقل با ادب بود و البته باهوش .

اما دنی خونه که نبود ! باغ رو با خاک یکسان کرد بس که ورجه وورجه کرد همه رو به بازی گرفته بود حتی خود کریستوفر ! مرد ۶۰ ساله ! ....اینقدر شیرین بازی از خودش در آورد که نگو یه غش غش خنده ای راه انداخته بود اون سرش ناپیدا !  مامان دورت بگرده عزیـــــــــــــــــزم  خب حالا شما بگین با اینهمه تفاوت ژنتیکی این پرستار چطور از این بچه انتظار داره مثل بقیه بچه سویدی ها آروم و ساکت و مظلوم باشه ! بعد هی ما رو نصیحت میکنه و نسخه می پیچه  البته ناگفته نماند همونجا هم تا اسم ام ام (غذا) اومد آقا بداخلاقیشون گل کرد

بهتر بگم ..خودم میفهمم دنی نسبت به هم سن و سالهای خودش لااقل اینایی که من اینجا میبینم خلیی باهوش خیلی عاطفی و اچتماعی تر یعنی تنهایی رو ابدآ دوست نداره میفهمه کجا چه عکس العملی داشته باشه تا جواب بگیره ! و از همه بدتر عصبانیتهای گاه و بیگاه من اثربدی روش میذاره   ... میدونم مشکل از اینجاست اما راه حلش رو نمیدونم ازتون میخوام اگه راهی پیشنهادی دارین ازم دریغ نکنین اگر غذای مقوی به ذهنتون میرسه یا راهی واسه بهبود اشتهای بچه نمیدونم خلاصه خوشحال میشم از راهنمایی هاتون

خب از پرحرفی بگذریم چند تا عکس جدید دارم... متاسفانه اینچا هنوز فتوشاپ ندارم و حجم عکسا خیلی بالاست نمیتونم بذارم واسه همین اینبار فقط لینک میدم به بزرگی خودتون ببخشین یه عکس هم از کنسرت میذارم جای همه خالی اما فرصت شرح ماجرا نیست دیگه شرمنده

 

مهمانی یکشنبه ..ساحل دریاچه

قایق سواری

ابتکاری زیبا   سردر ورودی خانه و پرچم کشورهای دانشجویان مدعو

کنسرت شجریان ...استکهلم2007

مموش مامان

دردر گردی