تابستانی به روشنیه روز !
صبح بخیر ! یعنی عصر midsommar تون خوش !!بعد میگم چیه ! ![]()
خب خوبین خوشین سلامتین ؟ ما که خوبیم مثلآ ! درس و مخشا !! بگی نگی تموم شد و تازه امروز یه نفسی کشیدم ! هنوز یه چیزاییش مونده اما اون امتحانی رو که باید گند میزدم دیروز زدم به سلامتی و تموم شد
خدایی جیگرم در اومد این ۳هفته قد ۳ماه طول کشید برام خیر سرم خواستم گذشت زمان و تا سفر به ایران متوجه نشم برعکس شد
آخه بدجور دل تنگ و بی طاقت شدم .![]()
جینجیل مامانم خوب خوبه ! شر و شیطون و آتیشپاره
به جان خودم رو زمین خدا بند نمیشه این بچه اینم شاهد زنده آقا از تو کمد تشریف میارن ! یه سره در حال دویدنه !
مدام هم میخوره به در و دیوار ! همین امروز در حال سر و ته دکی دکی کردن با کله رفت تو شوفاژ ! درجا یه گردو پیشونیش اومد بالا . عزیزم مامان فدا بشه الهــــــــــــی
الکی نیس اگرم بخوره گوشتی نمیشه به تنش !
دیروزنوبت چکاب داشت. واکسن یه سال و نیمی رو زد بچه م
اما فداش بشم ۲تا جیغ بیشتر نزد آخه از فضولیاش جا میموند ! وزنش این بار بالا رفته بود اما هنوز خیلی خیلی از خطی که بود پایینتره ! کاریش هم نمیشه کرد انگار !
...اینم یه عکس از معدود مواقعی که آقا اشتهاشون باز میشه ! اونم مثه باباش فقط نون خوره بچه م ! ![]()
اینقدر دیر به دیر میام آپ میکنم که دیگه هیچکدوم از کارای دوردونه جون جدید نیس واسه گفتن ! بدوبدو میکنه ..کلماتی رو ادا میکنه سویدی و فارسی ... به همون زبون خودش تا دلتون بخدا حرف میزنه ! کتاب میخونه و تند تند توضیح میده ! از در و دیوار و مبل و صندلی به ثانیه ای بالا میره ![]()
عاشق بیرون و خاک بازی و آب بازی چند وقت پیش رفتیم دریا ..گفتیم خودمون نمیتونیم از بعضی نعمتای خدادادی بهرمند شیم !! بذار بچه مون یه حالی بکنه تو آب !
ولی خدایی هنوز سرد بود .. اینم قبلش آقا با چشای پر اشک شاکی از اینکه چرا پیاده ش کردم از چرخ اینجا ![]()
وقتی بهش میگم ..دانیاله مامانو ببین گشنگ مامانو ببین هـــــــی یــــــــــه !! مموش میشه دستا رو مماخ ! شروع میکنه به رقصیدن اونم یه مدل خاص
آره خلاصه
عشقش اینه صبح باباشو بیدار کنه بابااااااااااا
..جوراب دردر !! یعنی بدو مهدم دیر شد !
تا میگم بابا رو بیدار کن میره سروقت بیچاره یکم تکونش میده با زبون خوش بیدار شد که هیچ والا میره رو شیکمش و پیتیکو پیتیکو !
البته منم بی نصیب نمیمونم از این طرز ابراز محبت جیگری
یهو ذوق میکنه همچین منو میچلونه و چنگول میکنه که جیغم میره آسمون !! نمازم بلد شده جیگر !! اپر اپر میکنه و میره سجده ! سرت که گرم شد مهرو کش میره جیم فنـــــــــــــــــــگ
. از همه قشنگترم Give Me Five کردنشه تا میگی دنی گیو می فایو ! دستشو میبره بالا و ....
.خب سیر عکس شدین ؟ من هنوزم برنامه قتورشاپ ندارم فعلآ با لینک بسازین دیگه .
*...تو فاصله این دوتا پست من ۲تا نی نی خوردنیه دیگه ام به جمع نی نی های ماماندار !!! اضافه شدن. اولی پویان جینگولی
بعدم نمو خاله ایلیا
که هنوز مامانشو ول نکرده بیاد سراغ نت !! پویان که اومد همچین هوس نی نی کردددددددددددددددددم که نگو دلم میخواست ببینمش همچین بچلونمش هااااااااا ![]()
حالا که نی نی نگینم اومده که دیگه واویلاااااااا ! اقا من نی نی میخوام به کی بگم
مامان پویان قدم نورسیده رو تبریک میگم عزیزم امیدوارم همیشه سایه عشقت رو سر کوچولوی نازت پاینده باشه
نگینم خیلی خوشحالم بیشتر از اون که تو باورت بگنجه ! احساس میکنم جدی جدی خاله شدم ! دلم میخواد ببمینمت هرچه زودتر .امیدوارم به تموم حرف رسیده باشی عزیزم ![]()
*... چندتایی از دوستای گلم لطف کردن و راهنماییم کردن خیلی خیلی ممنون خوشحال شدم نظراتونو شنیدم
همه پیشنهاد دادین موقع غذا سرش رو به بازی یا چیزی که دوست داره گرم کنم تا بقول شما محیط خوبی براش درست بشه اما .... راستش من هرجا از متخصصی شنیدم همه با این روش مخالفن .. بدترین روش غذا دادان به زور یا با کلک و بازی ه !! من از اون دسته آدمام که دیر دم به تله دکتر جماعت میدم اما با این نظریه کاملآ موافقم ! اینکه بچه رو به زور بازی بنشونی سر غذا ! چون خودم همین راه و رفتم دیدم با تاثیر انی که داره اما بعد بدجور مشکل سازه !! دنی جوری شرطی شد که بدون بازی آبدا یه قاشقم نمیخورد ! پدرمون در اومد تا حدی این عادت رو از سرش در آوردیم ! حالا فکر کنین یه بچه با این روش به سن ۳ـ۴سالگی برسه ! بنظر خودتون بعد چطور میشه بهش غذا داد
اینم نظر من بود نمیدونم والا .
*... هفته پیش به اصرار زیاد علی با یه تور مدرسه عازم پارک وحشی در فاصله ۲ـ۳ ساعتی استکهلم شدیم ... پارک دیدنی کلمردن ! خیلی تعریفش رو شنیده بودم اما چون اینهفته بینهایت سرم شلوغ بود امتحان و مهمان از امریکا و خلاصه ..مخالف بودم اما اخرش راضی شدم
رفتن همانا و حرکت با تاخیر ۱ ساعته همان و ۱۰ کیلومتری شهر خراب شدن اتوبوس همان !!
نشون به اون نشون که تا ساعت ۱۲ ظهر با همون وضع کنار بزرگراه پلاس بودیم !!!! تا پلیس محتررررررررررم ! تشریف آوردن و بجای تهیه یه وسیله برای برگشت مسافرین دستور فرمودن چون اینجا خطرناکه باید برین تو اتوبوس و درها هم بسته بشه ! اونم تو گرمای ۳۰ درجه و اتوبوسای بدون کولر اینجا !!
خلاصه ش رو بگم ! بعد کلی جروبحث قرار بر این شد بار و بندیل رو برداریم و بریم تو سایه درختایی که یک کیلومتر جلوتر بودن ! تا ۴ عصر اونجا معطل شدیم تا اتوبوس جدید برسه بعد هم حدودآ دوبل پول اصلی رو گرفتن بابت کرایه اتوبوس جدید و بوکسل قبلیه !!اینم از سفر زیبای ما ! ............بعله ! فکر کردین این اتفاقا فقط تو ایران میفته !! باز تو ایران لااقل یه ماشینی کامیونی امدادخوردرویی چیزی پیدا میشه !اانگار همونم پیدا نمیشد !دریغ ازبوق زدن یه ماشین ! من موندم تو این مهد پیشرفت چطور یه همچین اتفاقی باید بیفته اونم اینقدر طول بکشه جمع کردنش .
* ... در مورد پست قبل ! دوستان اومدن و نظر خودشون رو در مورد روز ملی گفتن ..مرسی اما من سوالم روز ملی نبود ! گفتم چرا ما یعنی بعضی از ایرانیا اینقدر بی جنبه ایم که پا از مرز بیرون نذاشته همه دین و فرهنگ اصالتمون یادمون میره !!
شاید سوال من بیشتر یه گله بود.
*... و اما در مورد midsommar منظورم همون روز میان تابستونه که اگه شنیده باشین خورشید تو قطب غروب نمیکنه ! یعنی یه روز که همش رووووووووزه !!
ما هم چون یه جورایی همسایه اسکیموها هستیم بی بهره نمیمونیم و جاتون خالی شبمون که مثه عصر میمونه ساعت ۲ نصفه شبم بلبلامون به به چه چهشون در میاد که آدم دلش میخواد جیغ بزنه
کی فکرشو میکرد اون داستانا که از روز و شب قطبی میخوندیم یه روز سرمون بیاد
آره خلاصه ما نه زمستونمون زمستونه نه تابستونمون !!
این روز چشنی برپا میشه دختران حلقه گل به سر میذارم و دور علمی از سبزه و گل آواز میخونن و میرقصن البته اینم بگم امسال هوا بدجور ما رو سوپرایز کرد و بهار زمستونش از اونی که بود قاطی تر شد ! بعد ۲ هفته دااااااااااااااااغ
انــــــــــــــــد امروز فردا که یه روز حیاتیه واسه سویدیا هوا بارونی و سرد شده !
حیوونیا نمیتونن برن دردر و گیریل و حموم آفتاب !
اینم چند تاعکس از پارسال دنی بغل یه خانوم سویدی با لباس محلی تو این جشن 1 * 2 * 3 * 4 آخ مامان فدای تو بشه که اینقده خوردنی بودی عزیزززززززززززم
(همین الان الان یکی از دوستا مسیج زد که اگه موافقین شب بریم گریل با بار و بندیل تا صبح بیرون باشیم
اینم پیشنهادیه ها ! )
خب چیزی که برا گریل ندارم جز سوسیس اونم تهیه نمیخواد پس بنده برم تا نازنین خان بیدار نشدن یه چرتی بچسبونم بغلش ![]()
باز هم بازی دعوت شده رو یاد رفت
اگه یه تکیه ابر داشتی چی میکردی ؟ سوال عجیب با جوابی محال نه
به هرحال ! اگه یه تیکه ابر داشتم ...
میگفتم برو رو سر مردمی ببار که سال به سال بارونی نمیبینن و در حسرت سیرابی زمیناشون اه میکشن ...از صحرا و خشکسالی بدم میاد !![]()
میگفتم برو رو سر اون مسافری بیاست که تو گرمای داغ تابستون توی راه بی سرپناه مونده ! نه بخاطر این سفر اخری ها !
اما خاطره و حس خوشی از توی راه موندن ندارم ! تو فیلما هم که سفر صحرایی میبینم حالم بدمیشه !
میگفتم بیا بالا سرم وقتی میرم بیرون اینقده آفتاب تیــــــــــــــــــــــــــــــز زل نزنه به فرق سرم !
! بدم میااااااااااااااااد ![]()
حالا که سوال عجیب غریب هست ! منم یه آرزوی عجیب میکنم با اجازتون ! میگفتم بیاااااااا منو سوار کن ببر همه دنیا رو نشونم بده !دلم میخواد همه دنیا رو بگردم ![]()
بیشتراز این از تیکه ابرم انتظار ندارم کوچیکه گناه داره !!
حالا نوبتی ام باشه نوبت مامان پویان عزیزم و نگین مامانی (البته با اجازه نی نی های محترمشون
) رویای نیمه شب گلم و این اجی همیشه فضول مرمر باشی ! میدونم تو آفتاب دبی جزغاله شدی !! بیا یه تیکه ابر بدیم بینم چیکا میکنی باهاش
تا تو باشی به نی نی خواستن مردم گیر بدی !
(معلمومه من نی نی برا خودم نمیخوام که !نی نی مردم و میخوام که بشه چلوند و خوردو بازی کرد
)
خوش باشید همگــــــــــــــــــــــــی ![]()
نگین جان منتظرم هااااااااااااااااااااااااااااا ![]()
البته با عرض عذرخواهی فراوان از همه دانشجویان عزیز
روحیه تون شنگول شد
شرمنده بابت این تاخیر یه ماهه ! کامپیوتر بیچاره که دیگه از کما درنیومد مستقیم به لقا ا.. پیوست
اما خب باعث شد ما هم بلاخره صاحب لب بشیم !! هرچند از نوع ذغالی
به نظر شما یه ذره عجیب نیست ؟
با دیگران که هست محشره ... همه عاشقش میشن بس که اجتماعی و دوست داشتنی .. هرجا رفتیم همینو گفتن ! اما توی خونه ! باهاش بازی کردیم که هیچ ! تا یه چی باب طبعش نبود تا اسم غذا اومد ... جیغ و داد و سرصدا
البته ناگفته نماند همه هم قابل خوردن نیست !
جاتون خالی بعد نهار هم تنی به آب زدیم ! البته با قایق
اونجا ۳ـ۴ تا نی نی دیگه ام غیر دنی بود .. یکیشون که یه پیشی دخمل ناز بود که فقط ۲ ماه از دنی کوچیکتر بود اما تا دقیقه نود از بغل باباش پایین نیومد نوبر بود بخدا !
خدایی عین مامان باباهاشون یخچالن و سرررررررررررررد
فقط یه پسربچه چینی بود که اونم خیلی مظلوم بود اما لااقل با ادب بود و البته باهوش .
خونه که نبود ! باغ رو با خاک یکسان کرد بس که ورجه وورجه کرد
بعد هی ما رو نصیحت میکنه و نسخه می پیچه
البته ناگفته نماند همونجا هم تا اسم ام ام (غذا) اومد آقا بداخلاقیشون گل کرد
وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ