اینجا مشهد است

آره اینجا مشهد است

کافی نت آینده سازان

اما دنی خونه است و احتمالآ مامان تا الان نصف موهاشونو کندن از دست این بچه واسه همین نمیدونم از کجا بگم !

از پروازی که ۵ساعت تاخیرداشت اما با یه دنیا شوق

از سفر۵روزه شمال و آب پزشدن تو گرمای وحشتناک اونجا

از مشهد و هوای خنک و خیابونای خلوت شده ش که آی حال میکنماااااااااااا

از حرم و زیارت شبونه که بی نهایت چسبید ... همتونو یاد کردم همه ! جای همه خالی خیلی خیلی خالی اما یکی از همه بیشتر تو ذهنم رزه میرفتم وای خدا باورتون میشه همین الان آن شد

یا

از شور و شوق عروسی که با مریضی مامان بزرگم خوابید ! 

ختم کلام

از همتون میخوام براش دعا کنین ..خیلی محتاج دعاتونم اونم تو این شرایط ...دلم خیلی برا بابا و مخصوصآ داداشم میسوزه   

  الان از بیمارستان میام ..میدونم مرگ دست خداست و حق اما ...

دعا کنین شادیمون رنگ عزا نگیره

دارم میاااااااااااااااااااااااام

خواننده های عزیز ... امروز هنوز دوشنبه نشده که نه ؟!  خو چرا میزنین حالا ! کار داشتم خوووووووووو  هنوزم ناجور گیرم ! از یه طرف بلیط شمالم که تاهمین الان منو علاف خودش داشت ! از اون ور دنی مهدش تعطیل شد اینهفته و تو این گیر و ویر ور دل منه و ناجور اذیت میکنه از یه طرف جناب همسرخان حالا یادش اومده بره برا ویزای امریکاش خدایی وسط اینهمه کار و گیرو ویر نباید یکم کمک کنه ؟!!!!!!!!!!!!!

خیلی عجله دارم اما الوعده وفا ... اون شب یعنی شب روز پدر !  آقای همسر همیشه فراموشکار زودتر از همیشه اومدن و مارو وسط سوپرایزمون غافلگیر فرمودن ! حالا کیک و کادو که آماده بوووووود ! خود صاحاب کادو آماده نبود  بچه پرو میگم چرا زود اومدی .. میگه ها؟ جانن ؟ چرا؟کار داشتی؟ کادو خریدی واسم ؟  ...میگم مثه اینکه فقط مناسبتای زنونه آلزایمر میاره نه ؟؟؟؟؟؟

خلاصه اون شبم گذشت دیگه کادو طرف یه عدد صندل جیگر بود اونم از بی کادویی ...لباس مباس که واسه ۱۰ سال دیگه فوله ! بس که خریدم این مدت  عطر و ادکلن و چیزای بودارم که مدتهاست به خاطر میگرن من قدقن شده تو خونه  تنها چیزی بود که به ذهنم رسید و الحق که پسندیده هم شد  کلی ذوق کرد بچه م !

 

 

اینهم دنی و کیکلی که کل مراحل تصمیم اجرا و مصرفش کمتر از یک ساعت طول کشید !  بس که داغا داغ اومد رو میز همه خامه هاش ماست شد روش !  تقصیر بابایی که زود اومد از هول کادو !

 

بنده فردا صبح عازم تهرووووووووونم !ای خدااااااااااااااااااا اول از همه داداش رضا ٬خانوم داداشی و سه قلوها بعد شمال ...خونواده علی جاری جدید و برادرزاده جدیدی که هنوز مفتخر به دیدار من نشدن !  و بعد هــــــــــــــــــم مشهد ٬حرم٬ امام رضا مامااااااااااااااااااااااااااااااااان  خدا دیگه دارم میمیرم از فول ذوقی

 

برم مشهد تموم اد لیستمو لیست میکنم برا امام رضا قول میدم  شما هم دعایادتون نره برا من برا دنی و برا باباش که میخواد یه ماه تنها بمونه گناه داره نه ؟! تقصیر خودش که نیومد

 

روز و روزگارتون آفتابی 

پدرم روزت مبارک

داشت یادم میرفت ! از خیلی وقت پیش کادویی گرفته بودم و قایم کرده بودم مبادا این روز فراموشم بشه و بشه مثه روز مادر !اونم منی که هرچی میگیرم محاله بتونم جلو زبونم رو بگیرم و لو ندم !  اما جدی جدی فکر نمیکردم فردا باشه

بازم دست مهسا جان مامان ملودی درد نکنه که خوندن وبلاگش یاداور این روز شد

زیاد وقت ندارم از خودم و دنی بگم یعنی در واقع ایستاده اومدم فقط تبریک بگم و برم ! .. میخوام برم تا دیر نشده و آقای پدر فراموشکار نیومدن یه کیک خوشمل درست کنم بلکه با سرصدای من این جغل هم که سرشو کرده زیر پتو و بیدار بشو نیست بیدار کنم

دوربین که نداریم  پس شاید عکس نشه گذاشت از امشب اما شرح وقایا باشه شاید دوشنبه فرصتی شد  و اومد

دست بوسی پدرای نازنین تون فراموش نشه

خوب بابااااااااااااااا !  چرا میزنین حالا !  روی شوهرای گلتون رو هم از قول خودتون ماچ کنین !  حتمآ من باید بگم ؟؟؟  شب و روز خوبی داشته باشید

شاد باشید و با خدا هرجای دنیا که هستید !

سالروز ولادت امیرمؤمنان حضرت علی (ع) بر همگی مبارک

پدرم نازنیم روزت مبارک

دنی و یه عالمه عکس

مثه همیشه سلام خوبین ؟!

دفعه پیش گویا زیادی نق زدم تذکر آیین نامه ای صادر شد که اینجا مال تو نیس صاحاب داره از صاحبش بنویس ! دیدم راست میگن خب .پس تا اصلاع ثانویه نق و نوق و یاسی تعطیل!

پسر نازم چند روزیه مریض احواله .تموم دور لبش دونه زده و زخمه هیچی نمیخوره اعتصاب غذای کامل  نمیدونم انگار تبخال زده ! دیگه بچه اینقدی ندیده بودیم که دیدیم همش تقصیر این بابای بی ملاحظه.هفته پیش تبخال زده بود هرچی گفتم مراقب باش گوش نکرد که نکرد

همیشه همینه دیگه از طرف بابایی همه چی تحت کنترل و اوکی ه ! از طرف من هرچی هست بی مسئولیتی و سربه هوایی ! چند شب پیش کالسکه جدیدی برا دنی گرفتم از کارتون در آوردم و چون بزرگ و سنگین بود قرار بود  بابایی کارتن رو ببره بندازه بیرون . از ما گفتن و از ایشون پشت گوش اندازی ...تا اینکه ...  شب داشتم شام میخوردم یهو دیدم دنی ناجور داره از کارتون بالا میره و یه لحظه ........ دوییدم اما بچه ام از همون بالا با پشت سر افتاد زمین خیلی ناجور ! تموم تنم تیر کشید از صداش ... اونوقت بابایی عصبانی ٬شاکی که تو چرا هلش کردی که بیفته ! منو میگـــــــــــــــــی ......

اصلآ نمیدونم چرا چند وقته بچه م مدام به در و دیوار میخوره  همش یه جاییش فلمبه و کبوده ! کاهلی از منه ؟ کلآ احساس میکنم مادر خوبی نیستم ! حس زیبایی نیست. خیلی از خودم شاکی ام . براش کم وقت میذارم زیاد حصله جیغ و داد و گریه شو ندارم مخصوصآ وقتایی که مثه الان بدغذا و نق نقو میشه. براش غذاهایی که دوست داره درست نمیکنم نمیدونم شاید اگه بخوام یکم منتقد و منفی نگاه کنم اصلآ اسم مادرم برام زیادی باشه   خیلی از مامان یاسی شاکی ام ! شاید لازم باشه یه دوره فشرده برم زیر دست زن داداشی مامان سه قلوها ! هم مادر بودن یاد بگیرم هم صبر و تحمل

***************

بچه م امروز صبح که میرفت کلی برام ماچ ماچ فرستاد ول کنم نبود ! مامان فدا اون لب و دستت بشه که اونجور محکم برام ماچ میفرستی عزیززززززززززم

دیشبم شاید واسه اولین بار درست و حسابی طوطی شد ! علی میگفت اونم بلند بلند داد میزد و تکرار میکرد ! بابااااااا ٬ مامااااااااان٬  دَ دَ ٬ نی نــــــــــــی  تا دید میخندیم در رفت !  آخه از دنی بعیده .. شاید خیلی حرفا بزنه اما هیچوقت اونی که ما ازش میخوایم رو تکرار نمیکنه !

صبح ما دوتا غرق خواب هی میبینم صدا تلفن میاد چشامو که زورم میومد باز کنم میگم علـــــــــــــــــــــی ببین تلفنــــــــــــــه ؟!  بعد میبینم آقا گل پسر شدید مشغوله الو الو هستن ! تو حال خودش که باشه موبیلشو بر میداره الو دد بوده قوقه .... بعد وسطشم هی الکی میخنده مثلآ مثه ما !  

بعدم شازده خلیلی محترمانه ماشین چمن زنیشونو برداشتن  قرقر قرقر چمنای سالن رو میزدن گویا !  منتها رو مخ ما یعنی پاشین تنبلا به من چه دیشب نخوابیدین ! من که همش ۵ـ۶ بار بیدارتون کرد خو میخواستین پا نشین !

 (راستش چند شبه  یعنی تقریبآ همزمان با این تبخال لعنتی و بی اشتهایی بدخوابی و گریه تو خوابم گریبانگیر عسلم شده  آخرشم مجبوریم بیاریم بغل خودمون بخوابونیم ! آخه بزغاله یه وجبی ام نیس که الان !  اینقد غلط میزنه لگد میزنه ٬وول میزنه ٬ چنگول پنگول میکنه تا هرکدوم از یه ور تخت میفتیم ! بعد میخوابه ! ) صبحم که با ماشین چمن زنی میفته به جونمون

وقتی میخوام ببرمش جیش با هرکی دورش باشه بای بای میکنه !! انگار میره سفر اما امروزعلاوه بر بای بای واسه اولین بار کلمه Hej da یعنی خداحافظ رو گفت ! تند تند e do e do e do

صبح به صبح بیدار میشه .. ما رو که بیدار کرد صبحونه نخورده ازمون آهنگ میخواد یه نوار آرین همیشه رو ضبط مخصوص ایشون میگه بذار ! حالا همه با هم پاشین نی نای نای ! یعنی در واقع ورزش صبحگاهی اما مدل گل پسرونه ! هیچکی ام راه فرار نداره !  عاشق این آهنگه گرچه با هر دینگه میرقصه !

 

بعله خلاصه اینم از اوضاع درونی خونه یعنی ما و گل پسر خان ! غذا ابدآ  ددر ۲۴ ساعت در روز  بدو بدو ورجه وورجه و به درودیوار خوردن فول تایم!  اما اسباب بازی فقط به میزان ۱تا۲ دسی لیتر در روووز !!!   اینه دیگه !!!

خب الوعده وفا ! میدونم همه تون چماق به دست ایستادین که چرا عکس نمیذاری از دنی ! الان یه ساعته دارم با نرم افزار خود دوربین ور میرم تا ۴تا عکس ری سایز کنم و بذارم براتون اونوقت سایت ارور میده ! نمیدونم چرا عکس رو باز نمیکنه اینجا ! لینک میذارم خودتون زحمت بکشین باز کنین دیگه ببخشید ! فقط اون بعضیای غرغرو نگن باز تکراریه ! من الان ۲هفته اس دوربین ندارم ! 

چند هفته پیش جای همگی خالی رفتیم شهر اوپسالا و باغ دیدنی Line garden با این لباسش و اون ژست مردونه ای و جدی که که گرفته بود هرکی رد میشه ازش عکس میگرفت !

دنی توریست میشود !

دستا بالا ! شلیک

فکر بد نکنین بچه م خسته شده !

بفرمایین آب بازی !

اگه گذاشتن حالاااااااا

و اینهم گردش ۲ هفته پیش .. باغ وحش و شهر بازی  ZOO Parken  (نخندینا ! روز قبلش با کلی مصیبت تو خواب رو تخت فکل گل پسری رو زدم ! مثلآ تیریپ کچلیه اینجا  )

 

دنی و خانوم ببره

و حالا آقا ببره !

دنی و دوستای نازنینش

گل من و گلدون!

 

*******************

** لحظه دیدار نزدیک است  البته اگه این دوهفته نکشه منو !

** ما برای بار دوم صابخونه شدیم یعنی بودیم اما بیشتر شدیم ! اونم کــــــــــــی !! بعد کلی خطبه خونی و منبر رفتن داداش خان جان رسمآ و عملآ رفت خونه ما و بنده رسمآ و شرعآ از الان به بعد علاوه بر سمت خوارشوبلی به افتخار صابخونه بودن هم نائل امدم ای جوووووووووووووووونم  بقول مشهدیا چه کخی میشه ریخت الان !  ( حالا من میگم شما باور نکنین هااااااا ! من خیلی گلم  )

** چهارشنبه وروجک خاله از مکه میاد همون روزم مراسم پسرعمه م یعنی رضا ست  الانم همه درگیر بساط عروسی ان و من اینجا........

** دلم برا مامان بدجور تنگ شده ! داره قاط میزنه دیگه !

**میخوام خودمو دادگاهی کنم ! دنبال یک قاضی میگردم شما سراغ دارین ؟

(به سرم زده یه وبلاگ خصوصی وشخصی بزنم که بشه از اون تو گفت ! یعنی از اون لایه های درونی ! بشه از خود یاسمین گفت بشه غر زد نق زد خندید عشق بازی کرد محاکمه کرد کسی هم نگه سیس ! .... واجبه ! لازمه ! ضروری ضروری ! اما اگه تنبلی بذاره ! میدونم واقعا اینجا جاش نیست )

** راستی بابت بهم ریخته بودن خط نوشته ها شرمنده شاهکار قالب وبلاگمه انگار ! هرچی مینویسم یا بین خطها یه عالمه فاصله اس یا همش میره توهم ! نمیدونم چیکارش کنم ببخشید اگه خیلی نامنظم میشه

خانوما آقایون بفرمایین شله زرد ! داغ داغ ! همین الان رسید ! اینجا نه اربعینه نه عشورا اشتباه تقویمی نشه !  همسایه جان مهمان داشتن و ما رو هم مستفیض کردن و الحق که دستشون مرسی ! دل من که دیگه طاقت از کف برید !بااااااااااااااااااااااااااااااااااااای