ماه من و خدای من
همیشه ماه شعبان رنگ و بوی دگر داشت..رنگ و بوی انتظار .. هروقت ربنا پخش مید دلم ماه رمضان رو میخواست .
هر رمضان حال و هوای جدیدی داشت بسته به روزهایی که گذرانده بودم . یک سال باتمام وجود شرمنده و محتاج بخشش
یک سال آرزومند و محتاج نیم نگاهی مهربان
یک سال درمانده و نیازمند و محتاج درک رحم و عظمت خدا
انگار ماه رمضان هرسال تنها بخشی بود که آدمو وامیداشت خودش رو به قضاوت بنشینه و رو به روی خدا بنشینه جوابگو باشه
ماه من چون آنچه کردم رو به چشم دل زیر و رو میکنم ! ماه خداست چون آنچه کوتاهی کردم از اون امید چشم پوشی دارم. چون انچه میخواهم رو از اون تمنا دارم . ماه من و خدای من .
۳سال روزداری تو غربت. نه ربنایی نه صدای اذانی نه مهمانی بر سرسفره افطار نه بوی وطن ... سخت ترین و اشک آلودترین روزهای سال بود اون روزا . غریبتر از تمام سال .
یک روزداری سخت و شیرین بعد ۲ سال روزه خوری ....با یه بچه ی شیرخوار .. چقددددددددر سخت بود اما شیرین .
شیرین فقط بخاطر دلت .آخه سخته وقتی دیگران رو میبینی و خودت را حس میکنی یک مهمانیست که تو لایق دعوتش نبودی !
حالا دعا کنین لایق این مهمانی باشم
بغضم میگیره وقتی فکر میکنم شاید نتونم
محتاج دعاییم![]()














وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ